فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disheveled

dɪˈʃevəld dɪˈʃevld

سوم‌شخص مفرد:

dishevels

وجه وصفی حال:

disheveling

صفت تفضیلی:

more disheveled

صفت عالی:

most disheveled

توضیحات:

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی dishevelled است.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

پریشان، ژولیده، آشفته، نامرتب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

disheveled hair and unshaven face

موی آشفته و صورت نتراشیده

dishevelled clothes

لباس‌های ژولیده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disheveled

  1. adjective wrinkled, unkempt in appearance
    Synonyms:
    untidy dirty messy sloppy disordered disarrayed rumpled ruffled uncombed slovenly mussed up tousled grubby bedraggled mussy beat up unzipped unbuttoned slipshod frowzy scuzzy bagged out unfastidious blowzy messed up
    Antonyms:
    tidy neat orderly unwrinkled

ارجاع به لغت disheveled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disheveled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disheveled

لغات نزدیک disheveled

پیشنهاد بهبود معانی