فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dished

American: ˈdɪʃt British: dɪʃt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    dishes
  • وجه وصفی حال:

    dishing

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective A2
    مقعر، گود
    • - The gymnasium has a dished roof.
    • - تالار ورزش بام بشقاب مانند دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dished

  1. adjective Shaped like a dish or pan
    Synonyms: dish-shaped, patelliform

ارجاع به لغت dished

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dished» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dished

لغات نزدیک dished

پیشنهاد بهبود معانی