گذشتهی ساده:
dishevelledشکل سوم:
dishevelledسومشخص مفرد:
dishevelsوجه وصفی حال:
dishevellingپریشان کردن، ژولیده کردن، آشفته کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He got out of the bed with disheveled hair and went straight to the kitchen.
او با موهای ژولیده از بستر برخاست و یکراست به آشپزخانه رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dishevel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dishevel