آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Muss

mʌs mʌs mʌs

معنی muss | جمله با muss

noun verb - transitive

درهم‌وبرهم یا کثیف کردن، تلاش، تقلا، کوشش، به‌هم‌خوردگی، درهم‌وبرهمی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

done without muss or fuss

انجام شده بدون هیاهو و سروصدا

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد muss

  1. noun disorder
    Antonyms:

ارجاع به لغت muss

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «muss» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muss

لغات نزدیک muss

پیشنهاد بهبود معانی