درهموبرهم یا کثیف کردن، تلاش، تقلا، کوشش، بههمخوردگی، درهموبرهمی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
done without muss or fuss
انجام شده بدون هیاهو و سروصدا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «muss» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/muss