گذشتهی ساده:
disruptedشکل سوم:
disruptedسومشخص مفرد:
disruptsوجه وصفی حال:
disruptingمنقطع کردن، درهم گسیختن، درهم شکستن، به هم زدن، مختل کردن، چند تکه کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Striking students disrupted the professors' meeting.
دانشجویان اعتصابکننده جلسهی استادان را بههم زدند.
The traffic was disrupted for two hours.
رفتوآمد به مدت دو ساعت مختل شد.
Three periods of faulting left the rocks disrupted.
سه دوران گسلش صخرهها را درهم شکسته است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disrupt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disrupt