امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Breach

briːtʃ briːtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    breached
  • شکل سوم:

    breached
  • سوم‌شخص مفرد:

    breaches
  • وجه وصفی حال:

    breaching
  • شکل جمع:

    breaches

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive C1
نقض عهد، رخنه، نقض کردن، نقض عهد کردن، ایجاد شکاف کردن، رخنه کردن در

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a breach of contract
- شکستن قرارداد، نقض قرارداد
- What they did was in breach of trade union rules.
- آنچه آن‌ها کردند خلاف مقررات اتحادیه‌ی کارگران بود.
- breach of promise
- نقض عهد، خلف وعده، عهدشکنی
- They were ready to defend any breach in the walls.
- آنان برای مقابله از هرگونه سوراخ در دیوارها آماده بودند.
- Our soldiers breached the enemies' barbed wire.
- سربازان ما از سیم‌های خاردار دشمن عبور کردند.
- Our defensive lines could not be breached.
- خطوط دفاعی ما نفوذناپذیر بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد breach

  1. noun gap
    Synonyms:
    aperture break chasm chip cleft crack discontinuity fissure hole opening rent rift rupture slit split
    Antonyms:
    bridge connection
  1. noun violation of a law
    Synonyms:
    contravention delinquency dereliction disobedience disregard infraction infringement neglect noncompliance nonobservance offense transgression trespass violation
    Antonyms:
    upholding
  1. noun change from friendly to unfriendly relationship
    Synonyms:
    alienation break difference disaffection disagreement discord disharmony dissension disunity division estrangement falling-out fissure fracture parting of the ways quarrel rent rift rupture schism secession separation severance split strife variance withdrawal

ارجاع به لغت breach

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breach» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breach

لغات نزدیک breach

پیشنهاد بهبود معانی