گذشتهی ساده:
fissuredشکل سوم:
fissuredسومشخص مفرد:
fissuresوجه وصفی حال:
fissuringشکل جمع:
fissuresشکاف ،چاک ،شقاق ،گودی ،شکافتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
deep fissures in a glacier
شکافهای ژرف در یخرود
dangerous fissures in the Labor Party
شکافهای خطرناک در حزب کارگر
brain fissures
شیارهای مغزی
liver fissures
شیارهای کبد
anal fissure
ترک یا شقاق مقعد
Earthquakes deeply fissured the earth.
زلزله زمین را دارای شکافهای ژرف کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fissure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fissure