گذشتهی ساده:
chuggedشکل سوم:
chuggedسومشخص مفرد:
chugsوجه وصفی حال:
chuggingشکل جمع:
chugsپتپت کردن (ماشین و موتور و غیره)، پتپتکنان رفتن (اتومبیل و قطار و غیره)
The locomotive was chugging up the hill.
لوکوموتیو پتپتکنان از تپه بالا میرفت.
The boat chugged through the calm waters of the lake.
قایق در میان آبهای آرام دریاچه پتپت میکرد.
A motorboat came chugging toward us.
یک قایق موتوری پتپتکنان بهسوی ما آمد.
پتپت (صدا)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I could hear the chug of the generator from the other room.
صدای پتپت ژنراتور را از اتاق دیگر میشنیدم.
The old truck made a loud chug as it struggled to climb up the steep hill.
در حالی که کامیون قدیمی تلاش میکرد از تپهی شیبدار بالا برود، صدای پتپت بلندی از آن به گوش رسید.
سر کشیدن، لاجرعه نوشیدن (نوشیدنی)
He chugged an entire bottle of water.
او یک بطری کامل آب را سر کشید.
She chugged her morning coffee.
قهوهی صبح خود را لاجرعه نوشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chug» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chug