گذشتهی ساده:
hazardedشکل سوم:
hazardedسومشخص مفرد:
hazardsوجه وصفی حال:
hazardingشکل جمع:
hazardsمخاطره
natural hazards such as earthquakes and floods
مخاطرات طبیعی مانند زلزله و سیل
Cigarette smoking is a serious health hazard.
سیگار کشیدن برای سلامتی مخاطرهای جدی است.
ورزش مانع (در زمین گلف)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The golf ball landed in the hazard.
توپ گلف در مانع فرود آمد.
This golf course has a number of hazards.
این زمین گلف چندین مانع دارد.
به مخاطره انداختن، به خطر انداختن
I can't hazard my pension money on such a project.
نمیتوانم پول بازنشستگی خود را برای چنین طرحی به مخاطره بیندازم.
He decided not to hazard the health of his children.
تصمیم گرفت سلامتی فرزندانش را به خطر نیندازد.
پیشامد، رویداد اتفاقی، اتفاق
They met by hazard and got married soon after.
آن دو برحسب پیشامد ملاقات و کمی بعد عروسی کردند.
The outcome of a hazard changed everything.
نتیجهی اتفاق همهچیز را تغییر داد.
چراغهای خطر (خودرو) (hazards)
The driver switched on the hazards.
راننده چراغهای خطر را روشن کرد.
The hazards blinked rapidly.
چراغهای خطر بهسرعت چشمک میزدند.
تاسبازی
Let's play hazard before dinner.
بیا قبل از شام تاسبازی کنیم.
I lost all my money playing hazard last night.
دیشب تمام پولم را با تاسبازی از دست دادم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hazard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hazard