آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Chance

tʃæns tʃɑːns

گذشته‌ی ساده:

chanced

شکل سوم:

chanced

سوم‌شخص مفرد:

chances

وجه وصفی حال:

chancing

شکل جمع:

chances

معنی chance | جمله با chance

noun B1

بخت، تصادف، شانس، فرصت، مجال، اتفاقی، اقبال، سرنوشت، احتمال، اتفاق

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

to leave things to chance

کارها را به سرنوشت واگذار کردن

It was pure chance that led to this discovery.

صرفاً در اثر بخت و اقبال بود که این اکتشاف به وقوع پیوست.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She has a good chance of winning.

احتمال برنده شدن او زیاد است.

What are the chances of his being accepted?

احتمال قبولی او چقدر است؟

He put the phone down before I had a chance to answer.

پیش از آنکه فرصت جواب داشته باشم تلفن را زمین گذاشت.

The holidays gave him a chance to paint the room.

تعطیلات به او فرصت داد که اتاق را رنگ بزند.

the chance encounter of two old friends in the street

برخورد تصادفی دو دوست قدیمی در خیابان

Let's chance it.

بیا آن را به سرنوشت واگذار کنیم.

Do you know his address by any chance?

آیا شما نشانی او را بر حسب اتفاق می‌دانید؟

Chances are she will come today.

احتمال دارد امروز بیاید.

Ali too is a candidate, but he does not stand a chance.

علی هم نامزد (انتخابات) شده است؛ ولی شانسی ندارد.

He took all the necessary precautions because he didn't want to take any chances.

چون نمی‌خواست طعمه‌ی تصادفات بشود همه‌ی احتیاط‌های لازم را به عمل آورد.

verb - intransitive

اتفاق افتادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
verb - intransitive

تصادفا روی دادن، پیش آمدن

I chanced to be there too when she called.

وقتی که تلفن زد اتفاقاً من هم حضور داشتم.

verb - transitive

به خطر انداختن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد chance

  1. noun gamble, risk
    Synonyms:
    bet risk wager venture stake hazard speculation try gamble lottery jeopardy raffle craps game throw of the dice fall of the cards
  1. verb risk, endanger
    Synonyms:
    risk endanger try venture hazard gamble jeopardize wager stake plunge attempt speculate roll the dice go out on a limb play with fire run the risk stick one’s neck out tempt fate skate on thin ice cast lots draw lots toss up put it on the line tempt fortune take shot in the dark put eggs in one basket have a fling at wildcat
  1. verb happen
    Synonyms:
    happen occur come about transpire go fall out turn up come to pass arrive betide befall fall to one’s lot meet break bump stumble stumble on blunder on hit upon light upon light come off hap luck tumble be one’s fate

Phrasal verbs

chance on (or upon)

برحسب اتفاق یافتن یا ملاقات کردن

Collocations

by chance

تصادفاً، اتفاقی، شانسی، الله‌بختی

take a chance

ریسک کردن، شانس خود را امتحان کردن، قمار کردن، به مخاطره انداختن، خطر کردن

Idioms

(the) chances are

احتمال براین است که

on the chance (or off chance) that

در صورتی که، به این احتمال که

stand a chance

بخت (کاری را) داشتن، شانس (موقعیت) داشتن

شانس موفقیت یا بردن و غیره را داشتن

take a chance

ریسک کردن، شانس خود را امتحان کردن، قمار کردن، به مخاطره انداختن، خطر کردن

سوال‌های رایج chance

گذشته‌ی ساده chance چی میشه؟

گذشته‌ی ساده chance در زبان انگلیسی chanced است.

شکل سوم chance چی میشه؟

شکل سوم chance در زبان انگلیسی chanced است.

شکل جمع chance چی میشه؟

شکل جمع chance در زبان انگلیسی chances است.

وجه وصفی حال chance چی میشه؟

وجه وصفی حال chance در زبان انگلیسی chancing است.

سوم‌شخص مفرد chance چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد chance در زبان انگلیسی chances است.

ارجاع به لغت chance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chance

لغات نزدیک chance

پیشنهاد بهبود معانی