گذشتهی ساده:
chancedشکل سوم:
chancedسومشخص مفرد:
chancesوجه وصفی حال:
chancingشکل جمع:
chancesبخت، تصادف، شانس، فرصت، مجال، اتفاقی، اقبال، سرنوشت، احتمال، اتفاق
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
to leave things to chance
کارها را به سرنوشت واگذار کردن
It was pure chance that led to this discovery.
صرفاً در اثر بخت و اقبال بود که این اکتشاف به وقوع پیوست.
She has a good chance of winning.
احتمال برنده شدن او زیاد است.
What are the chances of his being accepted?
احتمال قبولی او چقدر است؟
He put the phone down before I had a chance to answer.
پیش از آنکه فرصت جواب داشته باشم تلفن را زمین گذاشت.
The holidays gave him a chance to paint the room.
تعطیلات به او فرصت داد که اتاق را رنگ بزند.
the chance encounter of two old friends in the street
برخورد تصادفی دو دوست قدیمی در خیابان
Let's chance it.
بیا آن را به سرنوشت واگذار کنیم.
Do you know his address by any chance?
آیا شما نشانی او را بر حسب اتفاق میدانید؟
Chances are she will come today.
احتمال دارد امروز بیاید.
Ali too is a candidate, but he does not stand a chance.
علی هم نامزد (انتخابات) شده است؛ ولی شانسی ندارد.
He took all the necessary precautions because he didn't want to take any chances.
چون نمیخواست طعمهی تصادفات بشود همهی احتیاطهای لازم را به عمل آورد.
تصادفا روی دادن، پیش آمدن
I chanced to be there too when she called.
وقتی که تلفن زد اتفاقاً من هم حضور داشتم.
به خطر انداختن
برحسب اتفاق یافتن یا ملاقات کردن
تصادفاً، اتفاقی، اللهبختی
ریسک کردن، شانس خود را امتحان کردن، قمار کردن، به مخاطره انداختن، خطر کردن
تصادفاً، اتفاقاً، تصادفی، اتفاقی
احتمال براین است که
on the chance (or off chance) that
در صورتی که، به این احتمال که
ریسک کردن، شانس خود را امتحان کردن، قمار کردن، به مخاطره انداختن، خطر کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chance