فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Adventitious

ˌædvənˈtɪʃəs / / ˌædven- ˌædvənˈtɪʃəs / / ˌædven-

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

نابه‌جا، عارضی، خارجی، الحاقی، اکتسابی، غیرموروثی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

His knowledge of the minister was quite adventitious.

آشنایی او با وزیر کاملاً تصادفی بود.

adventitious roots growing on a stem

ریشه‌های نابه‌جا که بر ساقه روییده است

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adventitious

  1. adjective not part of the real or essential nature of a thing
    Synonyms:
    accidental casual incidental nonessential extrinsic fortuitous foreign adscititious supervenient

ارجاع به لغت adventitious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adventitious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adventitious

لغات نزدیک adventitious

پیشنهاد بهبود معانی