با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Adventitious

ˌædvənˈtɪʃəs / / ˌædven- ˌædvənˈtɪʃəs / / ˌædven-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نابه‌جا، عارضی، خارجی، الحاقی، اکتسابی، غیرموروثی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His knowledge of the minister was quite adventitious.
- آشنایی او با وزیر کاملاً تصادفی بود.
- adventitious roots growing on a stem
- ریشه‌های نابه‌جا که بر ساقه روییده است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adventitious

  1. adjective Not part of the real or essential nature of a thing
    Synonyms: adscititious, accidental, casual, incidental, extrinsic, foreign, supervenient, fortuitous, nonessential

ارجاع به لغت adventitious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adventitious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/adventitious

لغات نزدیک adventitious

پیشنهاد بهبود معانی