فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Nonessential

American: ˌnɑːnəˈsentʃəl British: ˌnɑːnəˈsentʃəl

معنی‌ها

adjective noun

غیراساسی، غیرحیاتی، غیراصلی، غیرضروری

adjective noun

(زیست شیمی - وابسته به مواد حیاتی به‌ویژه اسیدهای آمینه که میتوان آنها را از مواد خوراکی مختلف به دست آورد) ناپروز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nonessential

  1. adjective not needed or important
    Synonyms:
    unnecessary unimportant inessential dispensable superfluous excessive expendable extraneous peripheral insignificant trivial petty deadwood excess baggage
    Antonyms:
    necessary needed important essential

ارجاع به لغت nonessential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonessential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nonessential

لغات نزدیک nonessential

پیشنهاد بهبود معانی