فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Nonessential

American: ˌnɑːnəˈsentʃəl British: ˌnɑːnəˈsentʃəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • adjective noun
    غیراساسی، غیرحیاتی، غیراصلی، غیرضروری
  • adjective noun
    (زیست شیمی - وابسته به مواد حیاتی به‌ویژه اسیدهای آمینه که میتوان آنها را از مواد خوراکی مختلف به دست آورد) ناپروز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nonessential

  1. adjective not needed or important
    Synonyms: deadwood, dispensable, excess baggage, excessive, expendable, extraneous, inessential, insignificant, peripheral, petty, superfluous, trivial, unimportant, unnecessary
    Antonyms: essential, important, necessary, needed

ارجاع به لغت nonessential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nonessential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nonessential

لغات نزدیک nonessential

پیشنهاد بهبود معانی