با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Peripheral

pəˈrɪfrəl pəˈrɪfrəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    peripherals
  • صفت تفضیلی:

    more peripheral
  • صفت عالی:

    most peripheral

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    جنبی، پیرامونی
  • adjective
    پیرامونی، دوره‌ای، وابسته به محیط، (مجازاً) خارجی، ثانوی
    • - peripheral vascular disorders
    • - اختلالات جلدی وابسته به عروق
    • - peripheral nerve endings
    • - پایانه‌های برونی سلول‌های عصبی
    • - concerns which are peripheral to our vital interests
    • - ملاحظاتی که جز و فروع علایق حیاتی ما هستند
    • - peripheral wars
    • - جنگهای جنبی
    • - a rather peripheral criticism of a fine book
    • - انتقاد نسبتاً جنبی یک کتاب خوب
    • - peripheral vision
    • - دید جنبی، دید پیرامونی
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد peripheral

  1. adjective minor, outside
    Synonyms: beside the point, borderline, exterior, external, incidental, inessential, irrelevant, minor, outer, outermost, perimetric, secondary, superficial, surface, tangential, unimportant
    Antonyms: central, crucial, internal, major

ارجاع به لغت peripheral

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peripheral» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peripheral

لغات نزدیک peripheral

پیشنهاد بهبود معانی