مرزی، در مرز، بینابینی
She displayed borderline behavior.
رفتار بینابینی از خود نشان داد.
He had a borderline talent for singing, as he was neither exceptional nor completely untalented.
او استعدادی مرزی در خوانندگی داشت؛ نه استثنایی بود و نه کاملاً بیاستعداد.
خط مرزی، نوار مرزی، سرحد، مرز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Barbed wire was stretched along the borderline.
سیم خاردار در راستای خط مرز کشیده شده بود.
The borderline between love and hate is often blurred.
سرحد بین عشق و نفرت اغلب مبهم است.
the narrow borderline between laughter and tears
مرز باریک بین خنده و اشک
حدوداً، تاحدی، تقریباً
His behavior at the party was borderline inappropriate.
رفتارش در مهمانی تقریباً نامناسب بود.
I'm feeling borderline exhausted after working all day.
بعد از تمام روز کاری، تاحدی احساس خستگی میکنم.
کلمهی «borderline» در زبان فارسی به «مرزی»، «لبهای»، یا «بینابینی» ترجمه میشود.
این واژه برای توصیف موقعیتها، شرایط یا ویژگیهایی به کار میرود که دقیقاً در یک دسته مشخص قرار نمیگیرند، بلکه در حد فاصل میان دو وضعیت یا دو تعریف جای دارند. در بسیاری از زمینهها، «borderline» بیانگر حالتی است که نه کاملاً مثبت یا منفی است و نه به طور کامل در یک دسته خاص میگنجد، بلکه مرزی از ابهام یا ناپایداری را نشان میدهد.
ریشهی واژهی «borderline» از ترکیب دو کلمهی «border» به معنای مرز و «line» به معنای خط شکل گرفته است. همانطور که از ساختار آن برمیآید، مفهوم اصلی این واژه به خطوط مرزی و حدفاصلها اشاره دارد. با گذشت زمان، این اصطلاح از معنای فیزیکی و جغرافیایی خود فراتر رفته و به حوزههای انتزاعیتری همچون روانشناسی، ادبیات، هنر و حتی علوم اجتماعی وارد شده است. بدین ترتیب، «borderline» از یک اصطلاح صرفاً جغرافیایی به مفهومی چندلایه و گسترده تبدیل شده است.
در زبان روزمره، وقتی چیزی را «borderline» توصیف میکنند، منظور این است که آن موضوع در مرز میان دو وضعیت متضاد قرار دارد. برای مثال، ممکن است فردی «borderline genius» خوانده شود، یعنی استعداد او در مرز نبوغ قرار دارد اما شاید به طور کامل در تعریف سنتی «نابغه» نگنجد. یا در حوزهی عملکرد، اگر چیزی را «borderline acceptable» توصیف کنند، بدین معناست که نتیجه در حداقل استانداردها قرار دارد و کمی بیشتر یا کمتر میتواند جایگاه آن را تغییر دهد.
در علوم انسانی و اجتماعی نیز کاربرد این واژه بسیار گسترده است. مثلاً در نقدهای هنری یا ادبی، «borderline» میتواند به اثری اشاره داشته باشد که در مرز میان سبکها یا ژانرهای گوناگون قرار دارد. چنین آثاری اغلب ارزشمند به شمار میروند، زیرا توانستهاند قالبهای موجود را به چالش بکشند و تجربهای تازه بیافرینند. همچنین در زمینهی روابط انسانی، این واژه میتواند موقعیتهایی را توصیف کند که بین دو حالت قطعی از دوستی، همکاری یا حتی دشمنی قرار دارند و تکلیف روشن و مشخصی ندارند.
«borderline» واژهای است که بهخوبی نشان میدهد چگونه زبان برای توصیف وضعیتهای پیچیده و خاکستری توسعه یافته است. در جهانی که بسیاری از پدیدهها مطلق نیستند، وجود واژههایی مانند «borderline» به ما امکان میدهد ظرافتها و لایههای پنهان واقعیت را بهتر بیان کنیم. این واژه در حقیقت تجسم زبانی لحظاتی است که در مرز میان قطعیت و عدم قطعیت قرار دارند، جایی که تعریف روشن دشوار است و همین ابهام به آن عمق و معنا میبخشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «borderline» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/borderline