امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Repetition

ˌrepəˈtɪʃn ˌrepəˈtɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    repetitions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2
باز انجام، باز‌گویی، باز‌گو، تکرار، تجدید، اعاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The dying soldier's repetition of the word "mother" saddened me.
- تکرار واژه‌ی «مادر» توسط سرباز درحال مرگ مرا متأثر کرد.
- ... night and day there was exercise and repetition.
- (سعدی) ... شب و روز تمرین و تکرار بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد repetition

  1. noun duplication; doing again
    Synonyms:
    alliteration broken record chant chorus copy echo encore ingemination iteracy iterance iteration litany paraphrase periodicity perseveration practice reappearance recapitulation recital recurrence redundancy rehearsal reiteration relation renewal reoccurrence repeat repetitiousness replication report reproduction restatement return rhythm rote tautology
    Antonyms:
    instance

لغات هم‌خانواده repetition

ارجاع به لغت repetition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repetition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/repetition

لغات نزدیک repetition

پیشنهاد بهبود معانی