با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Repeatedly

rɪˈpiːtɪdli rɪˈpiːtɪdli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more repeatedly
  • صفت عالی:

    most repeatedly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb C1
    مکرراً، بارها، به کرّات، چندین بار
    • - The student repeatedly asked the teacher for help with the math problem.
    • - دانش‌آموز بارها از معلم خواست که در مسئله‌ی ریاضی به او کمک کند.
    • - She repeatedly asked her boss for a raise.
    • - او چندین بار از رئیسش تقاضای افزایش حقوق کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد repeatedly

  1. adverb over and over again
    Synonyms: again, again and again, frequently, many a time, many times, much, oft, often, oftentimes, ofttimes, regularly, time after time, time and again
    Antonyms: never

لغات هم‌خانواده repeatedly

ارجاع به لغت repeatedly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «repeatedly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/repeatedly

لغات نزدیک repeatedly

پیشنهاد بهبود معانی