اغلب، غالبا، بهکرات
The shop is regularly inspected for quality control.
این فروشگاه مکرراً برای کنترل کیفیت بازرسی میشود.
This bus route is regularly used by students.
این مسیر اتوبوس غالباً توسط دانشجویان استفاده میشود.
بهطور منظم، در فواصل مساوی، بهطور مرتب، مرتباً
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The buses arrive regularly every 15 minutes.
اتوبوسها بهطور منظم هر ۱۵ دقیقه یکبار میرسند.
We meet regularly every Monday morning.
ما بهطور مرتب هر دوشنبه صبح ملاقات میکنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «regularly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/regularly