با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Generally

ˈdʒenrəli ˈdʒenrəli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
به‌طور کلی، عموماً، به‌طور معمول، اکثراً، به‌طور گسترده، کلاً، قاعدتاً، معمولا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a generally accepted practice
- عملی که مورد پذیرش همگان است
- Women are generally shorter than men.
- زن‌ها معمولاً از مردها کوتاه‌ترند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد generally

  1. adverb mainly, in most cases
    Synonyms: about, all in all, almost always, altogether, approximately, as a rule, broadly, by and large, chiefly, commonly, conventionally, customarily, en masse, extensively, for the most part, habitually, largely, mostly, normally, on average, on the whole, ordinarily, overall, popularly, practically, predominantly, primarily, principally, publicly, regularly, roughly, roundly, thereabouts, typically, universally, usually, widely
    Antonyms: exactly, particularly, rarely, seldom, specifically

Collocations

لغات هم‌خانواده generally

ارجاع به لغت generally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «generally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/generally

لغات نزدیک generally

پیشنهاد بهبود معانی