آیکن بنر

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! همه‌شون در فست‌دیکشنری مرتب شدن

زمان‌های انگلیسی رو قاطی نکن! گرامر زمان‌ها در Fastdic

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Normally

ˈnɔːrməli ˈnɔːməli

معنی normally | جمله با normally

adverb B2

درحال عادی، به‌طور معمول، به‌طور عادی یا طبیعی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Normally,it snows in the month of Bahman.

معمولاً، در بهمن برف می‌آید.

He acted normally.

رفتار او بهنجار بود (او طبیعی عمل کرد).

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد normally

  1. adverb usually
    Antonyms:
    never abnormally

لغات هم‌خانواده normally

  • adverb
    normally

ارجاع به لغت normally

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «normally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/normally

لغات نزدیک normally

پیشنهاد بهبود معانی