آخرین به‌روزرسانی:

Normalization

ˌnɔːrmələˈzeɪʃn̩ ˌnɔːməlaɪˈzeɪʃn̩

معنی‌ها

A2

عادی شدن

هنجارسازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد normalization

  1. noun the imposition of standards or regulations
    Synonyms:
    standardization standardisation normalisation

لغات هم‌خانواده normalization

ارجاع به لغت normalization

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «normalization» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/normalization

لغات نزدیک normalization

پیشنهاد بهبود معانی