صفت تفضیلی:
more commonlyصفت عالی:
most commonlyبهطور عادی، بهطور معمول، معمولاً، عموماً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This disease is commonly found among the elderly.
این بیماری بهطور معمول در میان سالمندان رایج است.
Commonly, people tend to procrastinate when faced with a difficult task.
افراد معمولاً زمانی که با وظیفهی سختی مواجه میشوند، آن را به تعویق میاندازند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «commonly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/commonly