با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Uncommonly

ʌnˈkɑːmənli ʌnˈkɒmənli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
فوق‌العاده، بسیار زیاد، بسیار بسیار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She was uncommonly brave too.
- او بسیار بسیار شجاع هم بود.
- an uncommonly cold morning
- صبحی فوق‌العاده سرد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uncommonly

  1. adverb infrequently
    Synonyms: exceptionally, extra, extremely, hardly ever, in few instances, irregularly, not often, now and then, occasionally, oddly, on occasion, particularly, peculiarly, rarely, remarkably, scarcely ever, seldom, sporadically, strangely, unusually, very
    Antonyms: commonly, frequently

ارجاع به لغت uncommonly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncommonly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncommonly

لغات نزدیک uncommonly

پیشنهاد بهبود معانی