امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uncommonly

ʌnˈkɑːmənli ʌnˈkɒmənli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
فوق‌العاده، بسیار زیاد، بسیار بسیار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- She was uncommonly brave too.
- او بسیار بسیار شجاع هم بود.
- an uncommonly cold morning
- صبحی فوق‌العاده سرد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uncommonly

  1. adverb infrequently
    Synonyms:
    exceptionally extra extremely hardly ever in few instances irregularly not often now and then occasionally oddly on occasion particularly peculiarly rarely remarkably scarcely ever seldom sporadically strangely unusually very
    Antonyms:
    commonly frequently

ارجاع به لغت uncommonly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncommonly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncommonly

لغات نزدیک uncommonly

پیشنهاد بهبود معانی