ساده، غیر پیچیده، بدون پیچیدگی
We have an uncomplicated approach to website design.
شیوهای ساده برای طراحی سایت در نظر گرفتهایم.
The clothier knows what we want: elegant and uncomplicated clothes.
فروشنده میداند که ما لباسهایی ساده و زیبا میخواهیم.
پزشکی بیعارضه، بدون عارضه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Uncomplicated impetigo is usually treated with a topical antibiotic cream called mupirocin.
بیماری زردزخم بدون عارضه، معمولاً با یک کرم آنتیبیوتیک موضعی به نام موپیروسین درمان میشود.
In uncomplicated acute bronchitis, the fever and most other symptoms, except the cough, disappear after three to five days.
در بیماری برونشیت حاد بدون عارضه، تب و علائم دیگر بهجز سرفه، پس از سه تا پنج روز ناپدید میشوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «uncomplicated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/uncomplicated