امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uncompromising

ʌnˈkɑːmprəmaɪzɪŋ ʌnˈkɒmprəmaɪzɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
ذخیره در لغات برگزیده

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قطعی، سخت، ناسازگار، غیرقابل‌انعطاف، تسلیم‌نشدنی، تمکین‌ندادنی، مصالحه‌ناپذیر، انعطاف‌ناپذیر، مصمم، سازش‌ناپذیر، بی‌گذشت، یک‌دنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The company's uncompromising commitment to customer satisfaction set them apart from their competitors.
- تعهد قطعی شرکت به رضایت مشتری آن‌ها را از رقبایشان متمایز کرد.
- The teacher had an uncompromising attitude towards discipline.
- معلم رویکردی انعطاف‌ناپذیر نسبت به انضباط داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uncompromising

  1. adjective stubborn
    Synonyms:
    brick-wall decided determined firm hard-core hard-line inexorable inflexible intransigent locked obdurate obstinate pigheaded relentless resolute rigid set in stone single-minded steadfast stiff-necked strict strong tough unbending
    Antonyms:
    compromising cooperative flexible open willing

ارجاع به لغت uncompromising

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uncompromising» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uncompromising

لغات نزدیک uncompromising

پیشنهاد بهبود معانی