آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Firm

fɜːrm fɜːm

گذشته‌ی ساده:

firmed

شکل سوم:

firmed

سوم‌شخص مفرد:

firms

وجه وصفی حال:

firming

شکل جمع:

firms

صفت تفضیلی:

firmer

صفت عالی:

firmest

معنی firm | جمله با firm

adjective B2

سفت، محکم

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

مشاهده

After a while, the cement becomes firm.

پس از مدتی سیمان سفت می‌شود.

His teeth are firm.

دندان‌های او محکم هستند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

firm muscles

عضلات محکم

a firm order

سفارش لغونشدنی

adjective

ثابت، محکم، استوار، مستحکم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

We need a firm foundation to build the house on.

ما به پایه‌ای مستحکم برای ساخت خانه نیاز داریم.

The picture frame was attached to the wall in a firm position.

قاب عکس در جایگاه ثابتی روی دیوار نصب شده بود.

adjective

ثابت‌قدم، استوار، سخت‌گیر، پایدار (در عقاید و...)

The company is firm on not lowering its prices.

شرکت در عدم کاهش قیمت‌های خود پایدار است.

She is firm in her decision to study abroad next year.

او در تصمیم خود برای تحصیل در خارج از کشور در سال آینده، ثابت‌قدم است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a firm friendship

دوستی پایدار

a firm faith

ایمان پابرجا

firm news

خبر موثق

firm principles

اصول استوار

adjective adverb C2

محکم، سفت

Make sure the screws are fixed firm before using the shelf.

قبل‌از استفاده از قفسه، مطمئن شوید پیچ‌ها محکم بسته شده‌اند.

She gave the rope a firm tug to test it.

او طناب را برای امتحان کردن، محکم کشید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

stand (or hold) firm

(علیرغم شکست و تهدید و غیره) پایدار ماندن، مصمم باقی ماندن

adjective B2

راسخ، قاطع، مطمئن، قطعی

He is a firm believer in fate.

او به سرنوشت اعتقاد راسخ دارد.

He is a firm supporter of renewable energy projects.

او حامی مطمئنی برای پروژه‌های انرژی تجدیدپذیر است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a firm decision

تصمیم قطعی

a firm date for the meeting

تاریخ قطعی برای ملاقات

a firm contract

قرارداد محکم و قطعی

adjective C2

سخت‌گیر، قاطع، جدی

He was firm with the students.

او با شاگردان جدی رفتار می‌کرد.

A firm manager can prevent conflicts from escalating.

مدیر قاطع می‌تواند از تشدید تعارض‌ها جلوگیری کند.

noun countable B1

شرکت (که خدمات حرفه‌ای ارائه می‌دهد)

Many law firms are offering online legal services these days.

امروزه بسیاری از شرکت‌های حقوقی، خدمات حقوقی آنلاین ارائه می‌دهند.

The consulting firm provides advice to multinational companies.

این شرکت مشاوره به شرکت‌های چندملیتی مشاوره می‌دهد.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی شرکت، کسب‌وکار (معمولاً کوچک)

They decided to start a firm that offers web design services.

آن‌ها تصمیم گرفتند شرکتی راه‌اندازی کنند که خدمات طراحی وب ارائه دهد.

Many small firms rely on local customers for survival.

بسیاری از کسب‌وکارهای کوچک برای بقا به مشتریان محلی متکی هستند.

noun countable informal

انگلیسی بریتانیایی (the Firm) خانواده‌ی سلطنتی بریتانیا (به‌عنوان یک سازمان)

Some members of The Firm rarely appear in public.

برخی از اعضای خانواده‌ی سلطنتی بریتانیا به‌ندرت در جمع‌های عمومی ظاهر می‌شوند.

She has written a book about the workings of The Firm.

او کتابی درباره‌ی چگونگی فعالیت‌های خانواده‌ی سلطنتی بریتانیا نوشته است.

noun countable

انگلیسی بریتانیایی فوتبال هواداران پرخاشگر (ورزش فوتبال)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی فوتبال

مشاهده

He was warned not to join a football firm.

به او هشدار داده شد که به گروه هواداران پرخاشگر تیم فوتبال نپیوندد.

The police arrested members of a football firm after the riot.

پلیس، اعضای گروه هواداران پرخاشگر را بعداز شورش دستگیر کرد.

verb - intransitive

استوار شدن، ثابت شدن، محکم شدن، سفت شدن

Interest rates are expected to firm next month.

پیش‌بینی می‌شود نرخ بهره ماه آینده ثابت شود.

Housing prices are beginning to firm after months of decline.

قیمت مسکن پس‌از ماه‌ها کاهش شروع به ثابت شدن کرده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This facial creme firms the skin.

این کرم پوست صورت را سفت می‌کند.

The cheese is firming.

پنیر دارد سفت می‌شود.

to firm a wooden post in the ground

تیر چوبی را در زمین استوار کردن

He firmed his grip on the sword.

او پنجه‌ی خود را بر (قبضه‌ی) شمشیر محکم‌تر کرد.

The country's economy is firming up.

اقتصاد کشور دارد بهتر می‌شود.

verb - transitive

انگلیسی بریتانیایی سفت کردن، فشردن، محکم کردن (خاک)

You can tamp down the soil to firm it before watering.

قبل‌از آبیاری می‌توانید خاک را کوبیده و سفت کنید.

Make sure to firm the soil around the newly planted shrubs.

مطمئن شوید خاک اطراف بوته‌های تازه‌کاشته‌شده، محکم شده باشد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

firming a soil by rolling

سخت کردن زمین از راه غلتک‌زنی

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد firm

  1. adjective stable, unmoving
    Synonyms:
    fixed steady secure fast immovable sound strong durable robust immobile motionless stationary set settled anchored fastened attached braced mounted rooted tight bolted nailed spiked screwed cemented soldered welded tightened secured unshakable substantial taut tenacious petrified riveted unfluctuating closed embedded
    Antonyms:

Collocations

be firm with somebody

(با کسی) جدی بودن، (مثلاً بچه را) لوس نکردن

firm ground

زمین سفت

firm pillow

بالش سفت

firm bed

تخت سفت (takht-e seft)

firm conviction

اعتقاد راسخ، باور محکم

Collocations بیشتر

take a firm stance against

موضع محکمی در برابر ... اتخاذ کردن

firm friends

دوستان صمیمی

it is my firm conviction

این اعتقاد راسخ من است

Idioms

be on firm ground

به اطلاعات خود اعتماد داشتن، در زمینه‌ای وارد بودن

on firm ground

در شرایط خوب، دارای دلایل خوب

لغات هم‌خانواده firm

سوال‌های رایج firm

گذشته‌ی ساده firm چی میشه؟

گذشته‌ی ساده firm در زبان انگلیسی firmed است.

شکل سوم firm چی میشه؟

شکل سوم firm در زبان انگلیسی firmed است.

شکل جمع firm چی میشه؟

شکل جمع firm در زبان انگلیسی firms است.

وجه وصفی حال firm چی میشه؟

وجه وصفی حال firm در زبان انگلیسی firming است.

سوم‌شخص مفرد firm چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد firm در زبان انگلیسی firms است.

صفت تفضیلی firm چی میشه؟

صفت تفضیلی firm در زبان انگلیسی firmer است.

صفت عالی firm چی میشه؟

صفت عالی firm در زبان انگلیسی firmest است.

ارجاع به لغت firm

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «firm» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/firm

لغات نزدیک firm

پیشنهاد بهبود معانی