گذشتهی ساده:
firmedشکل سوم:
firmedسومشخص مفرد:
firmsوجه وصفی حال:
firmingشکل جمع:
firmsصفت تفضیلی:
firmerصفت عالی:
firmestسفت، محکم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
After a while, the cement becomes firm.
پس از مدتی سیمان سفت میشود.
His teeth are firm.
دندانهای او محکم هستند.
firm muscles
عضلات محکم
a firm order
سفارش لغونشدنی
ثابت، محکم، استوار، مستحکم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We need a firm foundation to build the house on.
ما به پایهای مستحکم برای ساخت خانه نیاز داریم.
The picture frame was attached to the wall in a firm position.
قاب عکس در جایگاه ثابتی روی دیوار نصب شده بود.
ثابتقدم، استوار، سختگیر، پایدار (در عقاید و...)
The company is firm on not lowering its prices.
شرکت در عدم کاهش قیمتهای خود پایدار است.
She is firm in her decision to study abroad next year.
او در تصمیم خود برای تحصیل در خارج از کشور در سال آینده، ثابتقدم است.
a firm friendship
دوستی پایدار
a firm faith
ایمان پابرجا
firm news
خبر موثق
firm principles
اصول استوار
محکم، سفت
Make sure the screws are fixed firm before using the shelf.
قبلاز استفاده از قفسه، مطمئن شوید پیچها محکم بسته شدهاند.
She gave the rope a firm tug to test it.
او طناب را برای امتحان کردن، محکم کشید.
stand (or hold) firm
(علیرغم شکست و تهدید و غیره) پایدار ماندن، مصمم باقی ماندن
راسخ، قاطع، مطمئن، قطعی
He is a firm believer in fate.
او به سرنوشت اعتقاد راسخ دارد.
He is a firm supporter of renewable energy projects.
او حامی مطمئنی برای پروژههای انرژی تجدیدپذیر است.
a firm decision
تصمیم قطعی
a firm date for the meeting
تاریخ قطعی برای ملاقات
a firm contract
قرارداد محکم و قطعی
سختگیر، قاطع، جدی
He was firm with the students.
او با شاگردان جدی رفتار میکرد.
A firm manager can prevent conflicts from escalating.
مدیر قاطع میتواند از تشدید تعارضها جلوگیری کند.
شرکت (که خدمات حرفهای ارائه میدهد)
Many law firms are offering online legal services these days.
امروزه بسیاری از شرکتهای حقوقی، خدمات حقوقی آنلاین ارائه میدهند.
The consulting firm provides advice to multinational companies.
این شرکت مشاوره به شرکتهای چندملیتی مشاوره میدهد.
انگلیسی بریتانیایی شرکت، کسبوکار (معمولاً کوچک)
They decided to start a firm that offers web design services.
آنها تصمیم گرفتند شرکتی راهاندازی کنند که خدمات طراحی وب ارائه دهد.
Many small firms rely on local customers for survival.
بسیاری از کسبوکارهای کوچک برای بقا به مشتریان محلی متکی هستند.
انگلیسی بریتانیایی (the Firm) خانوادهی سلطنتی بریتانیا (بهعنوان یک سازمان)
Some members of The Firm rarely appear in public.
برخی از اعضای خانوادهی سلطنتی بریتانیا بهندرت در جمعهای عمومی ظاهر میشوند.
She has written a book about the workings of The Firm.
او کتابی دربارهی چگونگی فعالیتهای خانوادهی سلطنتی بریتانیا نوشته است.
انگلیسی بریتانیایی فوتبال هواداران پرخاشگر (ورزش فوتبال)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی فوتبال
He was warned not to join a football firm.
به او هشدار داده شد که به گروه هواداران پرخاشگر تیم فوتبال نپیوندد.
The police arrested members of a football firm after the riot.
پلیس، اعضای گروه هواداران پرخاشگر را بعداز شورش دستگیر کرد.
استوار شدن، ثابت شدن، محکم شدن، سفت شدن
Interest rates are expected to firm next month.
پیشبینی میشود نرخ بهره ماه آینده ثابت شود.
Housing prices are beginning to firm after months of decline.
قیمت مسکن پساز ماهها کاهش شروع به ثابت شدن کرده است.
This facial creme firms the skin.
این کرم پوست صورت را سفت میکند.
The cheese is firming.
پنیر دارد سفت میشود.
to firm a wooden post in the ground
تیر چوبی را در زمین استوار کردن
He firmed his grip on the sword.
او پنجهی خود را بر (قبضهی) شمشیر محکمتر کرد.
The country's economy is firming up.
اقتصاد کشور دارد بهتر میشود.
انگلیسی بریتانیایی سفت کردن، فشردن، محکم کردن (خاک)
You can tamp down the soil to firm it before watering.
قبلاز آبیاری میتوانید خاک را کوبیده و سفت کنید.
Make sure to firm the soil around the newly planted shrubs.
مطمئن شوید خاک اطراف بوتههای تازهکاشتهشده، محکم شده باشد.
firming a soil by rolling
سخت کردن زمین از راه غلتکزنی
(با کسی) جدی بودن، (مثلاً بچه را) لوس نکردن
زمین سفت
بالش سفت
تخت سفت (takht-e seft)
اعتقاد راسخ، باور محکم
موضع محکمی در برابر ... اتخاذ کردن
دوستان صمیمی
این اعتقاد راسخ من است
به اطلاعات خود اعتماد داشتن، در زمینهای وارد بودن
در شرایط خوب، دارای دلایل خوب
گذشتهی ساده firm در زبان انگلیسی firmed است.
شکل سوم firm در زبان انگلیسی firmed است.
شکل جمع firm در زبان انگلیسی firms است.
وجه وصفی حال firm در زبان انگلیسی firming است.
سومشخص مفرد firm در زبان انگلیسی firms است.
صفت تفضیلی firm در زبان انگلیسی firmer است.
صفت عالی firm در زبان انگلیسی firmest است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «firm» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/firm