حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
آخرین بهروزرسانی:
Resolved
riˈzɑːlvd
rɪˈzɒlvd
سومشخص مفرد:
resolvesوجه وصفی حال:
resolvingمعنی resolved
adjective
باعزم، دارای عزم ثابت، مصمم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد resolved
-
verb find the solutionSynonyms:solved explained deciphered unravelled dissolved
-
verb bring to an end; settle conclusively
-
verb reach a conclusion after a discussion or deliberationSynonyms:Antonyms:questioned wondered wavered mulled
-
verb to separate into parts for studySynonyms:
-
adjective explained or answeredSynonyms:solvedAntonyms:
-
adjective determinedSynonyms:
-
verb to make a firm decision about:Synonyms:
سوالهای رایج resolved
وجه وصفی حال resolved چی میشه؟
وجه وصفی حال resolved در زبان انگلیسی resolving است.
سومشخص مفرد resolved چی میشه؟
سومشخص مفرد resolved در زبان انگلیسی resolves است.
ارجاع به لغت resolved
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
کپی
معنی لغت «resolved» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/resolved
لغات نزدیک resolved
- - resolvable
- - resolve
- - resolved
- - resolvent
- - resolver
