امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Resolve

rɪˈzɑːlv / / rɪˈzɒːlv rɪˈzɒlv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    resolved
  • شکل سوم:

    resolved
  • سوم‌شخص مفرد:

    resolves
  • وجه وصفی حال:

    resolving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive C1
رفع کردن، مقرر داشتن، تصمیم گرفتن، رأی دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the flood that resolved him to sell his house
- سیلی که او را مصمم به فروش خانه‌ی خود کرد
- Homa resolved never to go to their house again.
- هما تصمیم گرفت که دیگر هرگز به خانه‌ی آن‌ها نرود.
- to resolve to go
- تصمیم به رفتن گرفتن
- to resolve a problem
- مسئله‌ای را حل کردن
- They resolved their differences.
- آنان اختلافات خود را برطرف کردند.
- the senate resolved that ...
- مجلس سنا تصویب کرد که ...
- The parliament resolved that the elections be delayed.
- مجلس رأی داد که انتخابات دیرتر انجام شود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
مجزا کردن، سوا کردن، تفکیک کردن، جدا کردن
noun uncountable
ثبات قدم، عزم، استواری، اراده
- The enemy is testing our resolve.
- دشمن دارد اراده‌ی ما را امتحان می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد resolve

  1. noun decision, determination
    Synonyms:
    boldness conclusion courage decidedness design earnestness firmness fixed purpose intention objective project purpose purposefulness purposiveness resoluteness resolution steadfastness undertaking will willpower
    Antonyms:
    indecision question wavering
  1. verb make up one’s mind; find solution
    Synonyms:
    agree analyze anatomize answer break break down choose clear up clinch conclude deal with decide decipher decree design determine dissect dissolve elect elucidate fathom figure fix intend iron out lick make a point of pan out pass upon propose purpose puzzle out remain firm rule settle solve take a stand undertake unfold unravel untangle unzip will work work out work through
    Antonyms:
    mull question waver wonder

لغات هم‌خانواده resolve

  • verb - transitive
    resolve

ارجاع به لغت resolve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «resolve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/resolve

لغات نزدیک resolve

پیشنهاد بهبود معانی