گذشتهی ساده:
electedشکل سوم:
electedسومشخص مفرد:
electsوجه وصفی حال:
electingبرگزیده، منتخب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
the president-elect
رئیسجمهور برگزیده
a delegate-elect
نمایندهی برگزیده
the bride-elect
عروس انتخابشده
an elect group of intellectuals and artists
گروه منتخبی از اندیشمندان و هنرمندان
ممتاز، خاص، مقرب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The emperor was the elect of God.
امپراطور، برگزیدهی خداوند بود.
برگزیدن، انتخاب کردن
He was elected twice.
او دو بار انتخاب شد.
They leaned toward electing someone as their leader.
آنان تمایل داشتند که کسی را به رهبری برگزینند.
to elect a chairman
رئیس انتخاب کردن
Faced with hunger and torture, many captives elected suicide.
بسیاری از اسیران چون با گرسنگی و شکنجه روبرو بودند، به خودکشی روی آوردند.
Those elected by God shall save the church.
آنان که برگزیدهی خداوند هستند، کلیسا را نجات خواهند داد.
To elect souls a savior will come.
یک نفر ناجی به سراغ ارواح رستگاران خواهد آمد.
ترجیح دادن، برتر دانستن
We elected to stay.
ما ماندن را ترجیح دادیم.
1- نخبگان، دستچینشدگان، ممتازها، فرمندان 2- (الهیات) برگزیدگان خدا، رستگاران، مقربان درگاه خدا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «elect» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elect