آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ دی ۱۴۰۳

    Pick

    pɪk pɪk

    گذشته‌ی ساده:

    picked

    شکل سوم:

    picked

    سوم‌شخص مفرد:

    picks

    وجه وصفی حال:

    picking

    شکل جمع:

    picks

    معنی pick | جمله با pick

    verb - transitive B1

    انتخاب کردن، برگزیدن، دستچین کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    pick a winner

    انتخاب درستی کردن، (به طعنه) گلی به سر خود زدن، انتخاب محشری کردن

    She was picking only the ripest peaches.

    او فقط رسیده‌ترین هلوها را دستچین می‌کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Pick any one of the neckties you like.

    هر یک از کراوات‌ها را که دوست داری انتخاب کن.

    They picked him as the party's new leader.

    او را به عنوان رهبر جدید حزب برگزیدند.

    verb - transitive

    (گل، سبزی) چیدن، کندن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    to pick flowers

    گل چیدن

    Fruits are ripe for picking.

    میوه‌ها آماده‌ی چیدن هستند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the picking season

    فصل برداشت (یا چیدن) محصول

    freshly picked lettuce

    کاهویی که تازه برداشت شده است

    verb - transitive

    تمیز کردن، پاک کردن، (لکه، تار مو) برچیدن، برداشتن، (آشغال و وسایل دیگر) جمع کردن، برداشتن

    verb - transitive

    (قفل) (بدون کلید) باز کردن، شکستن، بریدن

    verb - transitive

    کندن، درآوردن

    pick a hole

    سوراخ درآوردن، سوراخ کردن

    The priest picked the chicken bones clean.

    کشیش مرغ را خورد و فقط استخوان‌هایش را گذاشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to pick a goose

    پر غاز را کندن

    verb - transitive

    (در مورد پرنده) (دانه) نوک زدن به، دانه دانه برداشتن، یکی یکی برداشتن، دانه چیدن، نوک زدن، نوک نوک کردن

    A chicken picks food with its bill.

    جوجه با نوک خود دانه بر می‌دارد.

    The chicken was cruelly picked by the bigger roosters.

    خروس‌های بزرگتر ظالمانه جوجه را نوک زدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Crows were picking about the farm.

    کلاغ‌ها در مزرعه دانه می‌چیدند.

    verb - transitive

    (موسیقی) مضراب زدن به، زخمه زدن به

    She can pick a guitar with great skill.

    می‌تواند با مهارت زیادی گیتار بزند.

    verb - intransitive

    دزدی کردن

    pick somebody's pocket

    جیب کسی را زدن

    picking and stealing

    دستبرد و دزدی

    verb - intransitive

    کلنگ زدن

    picking the hard clay

    کندن خاک سفت (با کلنگ)

    verb - transitive

    (با ابزار تیز) ور آوردن، جدا کردن، از جا کندن

    to pick cotton

    پنبه زدن

    noun countable

    انتخاب، گزینش، حق انتخاب

    He had the pick of several jobs.

    او می‌توانست از میان چندین شغل انتخاب بکند.

    Take your pick!

    هر کدام را می‌خواهی برگزین!

    noun countable

    بهترین، بهترین‌ها، گلچین، سرگل، دستچین

    noun countable

    کلنگ، (به‌طور معمول در ترکیب) وسیله‌ی برداشتن یا پاک کردن چیزی

    pick, کلنگ، (به‌طور معمول در ترکیب) وسیله‌ی برداشتن یا پاک کردن چیزی

    toothpick

    خلال دندان

    ice pick

    منقاش برداشتن یخ، یخ‌شکن

    noun countable

    (موسیقی) زخمه، مضراب

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pick

    1. noun a chosen option, usually the choicest
      Synonyms:
      choice selection preference option top best elite cream pride prize flower elect prime decision choosing tops cup of tea bag select druthers crème de la crème aces
      Antonyms:
      rejection
    1. verb choose, select
      Synonyms:
      select pick out prefer opt for decide upon take separate single out elect settle on name mark tag tap finger sort out sift out cull hand-pick winnow slot fix upon say so take it or leave it go down the line pick and choose optate
      Antonyms:
      reject refuse
    1. verb gather, harvest
      Synonyms:
      collect accumulate draw pull pluck cut choose cull
      Antonyms:
      plant grow
    1. verb break into something closed, locked
      Synonyms:
      open break open break hit strike force pry jimmy crack dent indent

    Idioms

    pick one's way

    بهترین مسیر را انتخاب کردن، با احتیاط رفتن

    سوال‌های رایج pick

    معنی pick به فارسی چی میشه؟

    کلمه "pick" در زبان انگلیسی دارای معانی و کاربردهای متنوعی است که بسته به زمینه، می‌تواند به شکل‌های مختلفی به کار رود. در اینجا به بررسی معانی مختلف این کلمه و نکات جالب مرتبط با آن می‌پردازیم.

    معانی اصلی "pick"

    1. انتخاب کردن (to choose): یکی از رایج‌ترین معانی "pick" انتخاب کردن چیزی از بین گزینه‌های موجود است. به عنوان مثال، شما می‌توانید "pick a book" به معنی انتخاب یک کتاب داشته باشید. این کاربرد در مکالمات روزمره بسیار شایع است.

    2. چیدن (to gather): در زمینه کشاورزی یا باغبانی، "pick" به معنای چیدن میوه یا سبزیجات است. مثلاً، "pick apples" به معنی چیدن سیب‌ها می‌باشد. این معنا در فرهنگ‌های مختلف و در فعالیت‌های کشاورزی بسیار مهم است.

    3. حفر کردن (to dig): در برخی موارد، "pick" به معنای حفر کردن یا کندن نیز به کار می‌رود، به ویژه در زمینه‌های معدن‌کاری. به عنوان مثال، "pick at the ground" به معنای کندن زمین است.

    4. انتخاب کردن در بازی‌ها یا مسابقات (to select): در ورزش‌ها و بازی‌ها، "pick" به معنای انتخاب بازیکن یا تیمی برای شرکت در مسابقه است. به عنوان مثال، در فوتبال، مربی ممکن است "pick his team" کند.

    نکات جالب

    - اصطلاحات مربوط به "pick": این کلمه در ترکیبات مختلف نیز به کار می‌رود، مانند:

    - "pick up": به معنای برداشتن یا جمع‌آوری چیزی است. به عنوان مثال، "pick up the phone" به معنای برداشتن تلفن است.

    - "pick out": به معنای انتخاب کردن یا شناسایی کردن است. مثلاً "pick out the right answer" به معنای انتخاب پاسخ صحیح است.

    - نقش اجتماعی "pick": انتخاب کردن می‌تواند تأثیر زیادی بر روابط اجتماعی و فرهنگی داشته باشد. انتخاب دوستان، شغل، یا حتی تفریحات می‌تواند به شکل‌گیری هویت فردی و اجتماعی کمک کند.

    - فرآیند تصمیم‌گیری: انتخاب کردن به معنای "pick" می‌تواند به عنوان یک فرآیند تصمیم‌گیری پیچیده توصیف شود. در این فرآیند، فرد باید گزینه‌ها را ارزیابی کرده و بر اساس معیارهای خاصی انتخاب کند.

    - تأثیرات روان‌شناختی: انتخاب کردن می‌تواند تأثیرات روان‌شناختی زیادی بر روی فرد داشته باشد. احساس قدرت یا ضعف در انتخاب می‌تواند به خودباوری یا عدم اعتماد به نفس فرد مرتبط باشد.

    گذشته‌ی ساده pick چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pick در زبان انگلیسی picked است.

    شکل سوم pick چی میشه؟

    شکل سوم pick در زبان انگلیسی picked است.

    شکل جمع pick چی میشه؟

    شکل جمع pick در زبان انگلیسی picks است.

    وجه وصفی حال pick چی میشه؟

    وجه وصفی حال pick در زبان انگلیسی picking است.

    سوم‌شخص مفرد pick چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pick در زبان انگلیسی picks است.

    ارجاع به لغت pick

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pick

    لغات نزدیک pick

    • - pichiciego
    • - piciform
    • - pick
    • - pick a fight
    • - pick apart
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.