گذشتهی ساده:
priedشکل سوم:
priedسومشخص مفرد:
priesوجه وصفی حال:
pryingبادقت نگاه کردن، کاوش کردن، فضولانه نگاه کردن، با دیلم یا اهرم بلند کردن، اهرم، دیلم، کنجکاوی، فضولی، فضول
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I pried open the box with an iron bar.
جعبه را به کمک میلهی آهنی باز کردم.
Thieves pried the window open.
دزدان پنجره را (بهزور) باز کردند.
You can't pry money out of a miser.
از خسیس با منقاش هم نمیشود پول در کشید.
They got him drunk and pried all the information out of him.
او را مست کردند و همهی اطلاعات را از او در کشیدند.
She pried into every corner of my house.
کنجکاوانه به هر گوشهی خانهی من نگاه کرد.
He likes to pry into other people's affairs.
او دوست دارد سر از کار دیگران در بیاورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pry