امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Nose

noʊz nəʊz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    nosed
  • شکل سوم:

    nosed
  • سوم‌شخص مفرد:

    noses
  • وجه وصفی حال:

    nosing
  • شکل جمع:

    noses

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive A1
بینی، عضو بویایی، نوک بر آمده هر چیزی، دماغه، بوکشیدن، بینی مالیدن به، مواجه شدن با

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He has a big nose.
- او دماغ بزرگی دارد.
- a swollen nose
- بینی بادکرده
- I have a cold and my nose is stopped up.
- سرماخورده‌ام و دماغم گرفته است.
- I hit the shark on the nose with an oar.
- با پارو زدم به پوز کوسه ماهی.
- This dog has a good nose.
- این سگ حس بویایی نیرومندی دارد.
- He doesn't have the nose for this job.
- او شم این کار را ندارد.
- He has a nose for the news.
- او اخبار را خوب درک می‌کند.
- the nose section of a rocket
- بخش پیشین موشک
- The nose of the airplane is painted red.
- جلو هواپیما را رنگ قرمز زده‌اند.
- He was soon able to nose out where the money had been hidden.
- او به‌زودی قادر شد که به محل اختفای پول‌ها پی ببرد.
- The dog nosed the door open.
- سگ با پوزه‌اش در را باز کرد.
- Wolves had nosed aside some of the rocks.
- گرگ‌ها مقداری از سنگ‌ها را با پوزه کنار زده بودند.
- The airplane nosed down.
- هواپیما از جلو به پایین سرازیر شد.
- The ship nosed its way into the harbor.
- کشتی رو به جلو وارد لنگرگاه شد.
- The dog came up and nosed her affectionately.
- سگ جلو آمد و با عشق و علاقه او را بو کشید.
- I asked her to stop nosing into my affairs.
- از او خواستم که کاری به کار (امور) من نداشته باشد.
- He won the election by a nose.
- او انتخابات را با آرای کمی برد.
- His wife leads him by the nose.
- زنش بر او سوار است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد nose

  1. noun smelling organ of animate being
    Synonyms: adenoids, beak, bill, horn, muzzle, nares, nostrils, olfactory nerves, proboscis, schnoz, smeller, sneezer, sniffer, snoot, snout, snuffer, whiffer
  2. verb detect, search
    Synonyms: busybody, examine, inspect, meddle, mouse, pry, scent, smell, sniff, snoop

Phrasal verbs

  • nose out

    1- با تفاوت کم شکست دادن 2- بوکشیدن و پیبردن

Collocations

Idioms

  • by a nose

    1- (مسابقه‌ی اسب‌دوانی و غیره) به طول یک پوزه، به درازی بینی اسب 2- به مقدار کم، با امتیاز یا فاصله‌ی کمی، با کمی تفاوت

  • count noses

    (عامیانه) حضوروغیاب کردن، حاضران را شمردن

  • cut off one's nose to spite one's face

    به منافع خود ضرر زدن (مثل الاغی که از لج ارباب خود را غرق کند)

  • follow one's nose

    سرراست رفتن، مستقیم جلو رفتن

  • get up someone's nose

    (انگلیس - عامیانه) موی دماغ کسی شدن، مزاحم شدن

  • have one's nose out of joint

    برزخ شدن، آزرده شدن، کلافه شدن

  • keep one's nose clean

    (عامیانه) کار بد یا غیرقانونی‌نکردن

  • lead by the nose

    مجبور به پیروی یا اطاعت بی‌چون و چرا کردن

    (کسی را) کاملاً زیر مهار‌کشیدن، کاملاً مسلط‌بودن (بر کسی)

  • look down one's nose at

    (عامیانه) با نخوت نظر افکندن بر، ابرو بالا انداختن

  • on the nose

    (عامیانه) درست، روی هدف، کاملاً صحیح

  • pay through the nose

    مغبون شدن، (برای چیزی) زیادی پول دادن

  • poke one's nose into someone's affairs

    در کار دیگران فضولی کردن، دخالت بیجا کردن

  • rub someone's nose in

    اشتباهات و غیره‌ی کسی را یادآوری کردن، سرکوفت زدن

  • turn up one's nose at

    اه و پیف کردن، دماغ خود را سربالا گرفتن، تکبر داشتن

  • under one's (very) nose

    آشکارا، در ملاء عام

  • keep one's nose to the grindstone

    سخت و مداوم کار کردن، بی‌امان کوشیدن، بکوب کار کردن، با تمام وجود تلاش کردن

سوال‌های رایج nose

معنی nose به فارسی چی میشه؟

کلمه "nose" در زبان انگلیسی به معنای "بینی" است و در زبان فارسی نیز به همین معنا استفاده می‌شود. بینی یکی از اعضای حیاتی و مهم بدن انسان و بسیاری از حیوانات است که نقش‌های متعددی در زندگی روزمره و سلامت عمومی ایفا می‌کند. در اینجا به توضیحاتی درباره‌ی بینی، معانی و نکات جالب آن می‌پردازیم.

ساختار بینی

بینی از دو قسمت اصلی تشکیل شده است: بخش خارجی که شامل سوراخ‌ها (ناحیه‌ی بینی) و بخش داخلی که شامل حفره‌های بینی است. بینی همچنین شامل غضروف و استخوان است که به شکل و ساختار آن کمک می‌کند. در داخل بینی، مژک‌ها و غشاهای مخاطی وجود دارند که به فیلتر کردن و مرطوب کردن هوای ورودی کمک می‌کنند.

عملکرد بینی

بینی وظایف متعددی دارد:

- تنفس: اصلی‌ترین وظیفه بینی، گرفتن هوا از محیط و انتقال آن به ریه‌ها است.

- بویایی: بینی نقش مهمی در حس بویایی دارد. سلول‌های حسی در بخش بالایی حفره‌ی بینی، بوها را شناسایی می‌کنند.

- فیلتر کردن: بینی خاک، گرد و غبار و میکروب‌ها را از هوا فیلتر می‌کند و به سلامت دستگاه تنفسی کمک می‌کند.

- تنظیم دما و رطوبت: بینی هوا را گرم و مرطوب می‌کند تا به ریه‌ها برسد.

نکات جالب درباره بینی

- حس بویایی: بینی می‌تواند حدود ۱۰۰۰۰۰ نوع بو را شناسایی کند و این حس در انسان‌ها از سایر حس‌ها مانند بینایی و شنوایی قوی‌تر است.

- تغییرات در شکل بینی: شکل بینی تحت تأثیر عوامل ژنتیکی و محیطی قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، در برخی فرهنگ‌ها، بینی‌های بزرگ‌تر یا کوچک‌تر به عنوان زیبایی شناخته می‌شوند.

- رابطه با احساسات: بینی می‌تواند تحت تأثیر احساسات قرار گیرد؛ مثلاً در موقعیت‌های استرس‌زا، ممکن است فردی احساس کند که بینی‌اش داغ شده است.

مشکلات و بیماری‌ها

بینی ممکن است دچار مشکلاتی از جمله عفونت، آلرژی یا انحراف شود. بیماری‌هایی مانند سینوزیت، رینیت و پولیپ بینی از شایع‌ترین مشکلاتی هستند که ممکن است افراد با آن‌ها مواجه شوند. در این موارد، درمان‌های مختلفی از جمله داروهای ضدالتهاب و آنتی‌بیوتیک‌ها وجود دارد.

نکات فرهنگی و اجتماعی

بینی در فرهنگ‌های مختلف نمادهای متفاوتی دارد. در برخی از فرهنگ‌ها، بینی بزرگ به عنوان نشانه‌ای از قدرت و احترام شناخته می‌شود، در حالی که در دیگر فرهنگ‌ها ممکن است به عنوان ویژگی منفی در نظر گرفته شود. همچنین، در هنر و ادبیات، بینی به عنوان نماد شخصیت و ویژگی‌های فردی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

ارجاع به لغت nose

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nose» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nose

لغات نزدیک nose

پیشنهاد بهبود معانی