آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ مهر ۱۴۰۴

    Bill

    bɪl bɪl

    گذشته‌ی ساده:

    billed

    شکل سوم:

    billed

    سوم‌شخص مفرد:

    bills

    وجه وصفی حال:

    billing

    شکل جمع:

    bills

    معنی bill | جمله با bill

    noun singular countable A2

    قبض، صورت‌حساب، فاکتور، حساب

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    Take all you want and we will bill you later.

    هرچه می‌خواهید بردارید، بعداً صورت‌حسابش را برایتان می‌فرستیم.

    How much is our bill?

    (صورت) حساب ما چقدر است؟

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    electricity bill

    قبض برق

    a restaurant bill

    صورتحساب رستوران

    discounted bill

    سفته یا برات نزول شده

    clean bill

    برات بدون ضمیمه

    credit bill

    برات اعتباری

    noun countable

    سیاست لایحه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    The government's new bill was submitted to the parliament.

    لایحه‌ی جدید دولت تقدیم مجلس شد.

    The bill faced strong opposition from several political parties.

    این لایحه با مخالفت شدید چند حزب سیاسی روبه‌رو شد.

    noun countable B1

    انگلیسی آمریکایی اسکناس، پول نقد، پول کاغذی

    در انگلیسی بریتانیایی از note استفاده می‌شود.

    She handed the waiter a fifty-dollar bill for the meal.

    او برای غذا یک اسکناس پنجاه دلاری به پیشخدمت داد.

    I found an old five-dollar bill in my pocket.

    یک اسکناس پنج دلاری قدیمی در جیبم پیدا کردم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a five-dollar bill

    یک اسکناس پنج دلاری

    noun countable

    اعلامیه، پوستر، اطلاعیه، آگهی

    A colorful bill in the shop window caught my attention.

    پوستری رنگارنگ در ویترین فروشگاه، توجه من را جلب کرد.

    Please stick no bills.

    لطفاً آگهی نچسبانید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    bill of entry

    اظهارنامه‌ی گمرکی

    noun countable

    جانورشناسی نوک، منقار (پرنده)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    You can tell the type of bird by the shape of its bill.

    می‌توان نوع پرنده را از شکل نوکش تشخیص داد.

    The bird used its bill to peck at the seeds.

    پرنده از منقار خود برای کندن دانه‌ها استفاده کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a pelican's long bill

    منقار بلند پلیکان

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی لبه‌ی کلاه

    در انگلیسی بریتانیایی از peak استفاده می‌شود.

    He bent the bill of his cap to give it a new shape.

    لبه‌ی کلاهش را خم کرد تا شکل جدیدی به آن بدهد.

    The cap’s bill kept the rain out of his eyes.

    لبه‌ی کلاه از ورود باران به چشم‌هایش جلوگیری می‌کرد.

    verb - transitive

    فاکتور کردن، به کسی صورت‌حساب فرستادن

    The company bills clients at the end of each month.

    شرکت در پایان هر ماه برای مشتریان صورت‌حساب صادر می‌کند.

    The hotel billed us for the minibar and room service.

    هتل برای مینی‌بار و خدمات اتاق فاکتور صادر کرد.

    verb - transitive

    تبلیغ کردن، معرفی کردن، مطرح کردن

    Iowa is billing itself as the center of American meat production.

    ایوا خود را مرکز تولید گوشت امریکا معرفی (تبلیغ) می‌کند.

    He was billed as a leading expert in environmental law.

    او به‌عنوان کارشناسی برجسته در حقوق محیط‌زیست معرفی شد.

    verb - transitive

    برنامه‌ریزی کردن برای اجرا، قرار دادن در برنامه

    They are billed to appear on the stage together.

    قرار است با هم بر صحنه ظاهر شوند.

    Several comedians were billed to appear at the charity event.

    چندین کمدین برای حضور در مراسم خیریه برنامه‌ریزی شده بودند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a double billing of Mozart and Haydn

    برنامه‌ی دوگانه‌ی موتسارت و هایدن

    noun singular slang

    انگلیسی بریتانیایی پلیس

    همچنین می‌توان از the Old Bill استفاده کرد.

    Don’t worry, the bill is just patrolling the neighborhood.

    نگران نباش، پلیس فقط در محله گشت می‌زند.

    The kids ran when they saw the bill coming down the street.

    بچه‌ها وقتی مأموران پلیس را در خیابان دیدند، فرار کردند.

    verb - intransitive

    نوازش کردن، با محبت لمس کردن

    The park was full of lovers billing and cooing under the trees.

    پارک مملو از عشاقی بود که زیر درختان حرف‌های عاشقانه می‌زدند و ماچ و بوسه می‌کردند.

    Young birds often bill each other to strengthen their bond.

    پرندگان جوان اغلب یکدیگر را با نوک نوازش می‌کنند تا پیوندشان قوی‌تر شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد bill

    1. noun account of charges; money owed
      Synonyms:
      debt tab check statement invoice iou note score chit account of charges money owed itemized account reckoning request for payment damage statement of indebtedness bad news knock
    1. noun list; circular
      Synonyms:
      list schedule roster listing bulletin notice program catalogue card flyer poster advertisement handout leaflet agenda placard playbill handbill affiche inventory syllabus
    1. noun piece of legislation
      Synonyms:
      act measure proposal draft proposed act projected law
    1. noun piece of paper money
      Synonyms:
      currency dollar buck bank note greenback certificate skin long green
      Antonyms:
      coin
    1. noun beak of animal
      Synonyms:
      projection beak neb nib mandible pecker
    1. verb charge money for goods, services
      Synonyms:
      charge debit invoice solicit dun draw upon record render reckon chase put the arm on put the bite on put the squeeze on bone figure
    1. verb advertise
      Synonyms:
      announce advertise post give advance notice book

    Collocations

    bill of exchange

    برات، حواله

    bill of sale

    سند فروش، فاکتور

    bill of indictment

    ادعانامه، اتهام‌نامه

    foot the bill

    پرداخت کردن، حساب کردن، خرج کردن، هزینه کردن

    to accept a bill

    قبولی برات را نوشتن

    Collocations بیشتر

    run up a bill

    بالا آوردن بدهی، خرج زیاد کردن

    Idioms

    fill the bill

    (عامیانه) رضایت‌بخش بودن، حایز شرایط بودن

    به‌کارخوردن، به‌دردخوردن، قابل استفاده بودن

    bill and coo

    حرف‌های عاشقانه زدن

    sell someone a bill of goods

    (عامیانه) گول زدن، انداختن به

    clean bill of health

    1- پروانه‌ی نبودن بیماری مسری 2- (عامیانه) گزارش موافق، سابقه‌ی خوب، برائت

    sell a bill of goods

    کلاه سر کسی گذاشتن، وعده‌ی پوچ دادن، در باغ سبز نشان دادن

    Idioms بیشتر

    foot the bill

    پرداخت کردن، حساب کردن، خرج کردن، هزینه کردن

    سوال‌های رایج bill

    گذشته‌ی ساده bill چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده bill در زبان انگلیسی billed است.

    شکل سوم bill چی میشه؟

    شکل سوم bill در زبان انگلیسی billed است.

    شکل جمع bill چی میشه؟

    شکل جمع bill در زبان انگلیسی bills است.

    وجه وصفی حال bill چی میشه؟

    وجه وصفی حال bill در زبان انگلیسی billing است.

    سوم‌شخص مفرد bill چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد bill در زبان انگلیسی bills است.

    ارجاع به لغت bill

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «bill» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bill

    لغات نزدیک bill

    • - biliverdin
    • - bilk
    • - bill
    • - bill and coo
    • - bill of attainder
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.