شکل جمع:
postersپوستر، دیوارکوب، اعلان، پلاکات، آفیش
She pinned the poster to the bulletin board for all to see.
او پوستر را به تابلوی اعلانات چسباند تا همه آن را ببینند.
The poster on the wall advertised the upcoming concert.
دیوارکوب روی دیوار کنسرت آتی را تبلیغ میکرد.
پستکننده (مطلب) (در وبسایتها یا شبکههای اجتماعی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The anonymous poster on was spreading false information.
پستکنندهی ناشناس در حال انتشار اطلاعات نادرست بود.
The poster on the online forum shared a thought-provoking article about climate change.
پستکنندهی حاضر در انجمن آنلاین مقالهی قابل تأملی در مورد تغییرات آبوهوایی به اشتراک گذاشت.
پوستر نصب کردن، اعلان نصب کردن، نصب کردن پوستر، نصب کردن اعلان
The band members spent the afternoon postering the town.
اعضای گروه بعدازظهر را صرف پوستر نصب کردن در شهر کردند.
She loves to poster her room.
او دوست دارد در اتاقش پوستر نصب کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «poster» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poster