فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Sheet

ʃiːt ʃiːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sheets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable A2
    ورقه، ورق، صفحه، ملافه، تخته، پهنه، سطح
    • - I wash the sheets once a week.
    • - هفته‌ای یک بار ملافه‌ها را می‌شویم.
    • - two sheets of pink paper
    • - دو برگ کاغذ صورتی رنگ
    • - sheet iron
    • - آهن ورق
    • - a cookie sheet
    • - صفحه‌ی شیرینی‌پزی
  • verb - transitive
    ملافه کردن، ورقه کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sheet

  1. noun coating, covering; page
    Synonyms: area, blanket, coat, expanse, film, foil, folio, lamina, layer, leaf, membrane, overlay, pane, panel, piece, plate, ply, slab, stratum, stretch, surface, sweep, veneer

Idioms

  • sheet home

    کشیدن و سفت کردن بادبان به‌طوری‌که تا حد ممکن صاف باشد

ارجاع به لغت sheet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sheet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sheet

لغات نزدیک sheet

پیشنهاد بهبود معانی