گذشتهی ساده:
slabbedشکل سوم:
slabbedسومشخص مفرد:
slabsوجه وصفی حال:
slabbingشکل جمع:
slabsقطعه، تخته، ورقه، تکه، قالب
a slab of bread
یک تکه نان
a slab of concrete
یک قالب بتنی
روسازی بتنی (راه سازهای که بر روی آخرین لایهی متراکمشدهی خاک موجود یا اصلاحشده یا بر روی خاکریزیها قرار میگیرد.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He tripped over the uneven slab on the sidewalk.
از روی روسازی بتنی ناهموار پیادهرو زمین خورد.
A fresh slab was laid down for the patio.
یک روسازی بتنی جدید برای ایوان گذاشته شد.
دال (برای ایجاد سطوح مسطح افقی مانند کف و عرشههای سقف کاربرد دارد.)
The workers poured concrete to form a sturdy slab for the new foundation.
کارگران بتن ریختند تا دال محکمی برای پیریزی جدید تشکیل دهند.
The workers carefully laid each concrete slab for the foundation.
کارگران با دقت هر دال بتنی را برای پایه گذاشتند.
کاور سکه (نگهدارندهی پلاستیکی سخت برای سکههای کلکسیونی)
He carefully placed the rare coin in a protective slab for display.
او با دقت سکهی کمیاب را در کاور سکهی محافظ برای نمایش گذاشت.
She organized her coins by placing them in individual slabs.
او سکههای خود را با قرار دادن آنها در کاور سکهی جداگانه مرتب کرد.
تراشیدن
They need to slab the damaged tiles to install the new flooring.
آنها برای نصب کفپوش جدید باید کاشیهای آسیبدیده را بتراشند.
He carefully slabbed the bark from the tree trunk for his woodworking project.
او برای پروژهی نجاری خود، با دقت پوست تنهی درخت را تراشید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slab» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slab