امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Hunk

hʌŋk hʌŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hunks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تکه بزرگ، کلوخه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a hunk of bread
- یک تکه نان
- a hunk of cheese
- یک تکه پنیر
- Her brother is quite a hunk!
- برادرش تیکه‌ی بدی نیست!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hunk

  1. noun chunk of solid material
    Synonyms:
    a lot batch bit block bulk bunch clod glob gob large piece loads loaf lump mass morsel nugget piece pile portion quantity slab slice wad wedge

ارجاع به لغت hunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hunk

لغات نزدیک hunk

پیشنهاد بهبود معانی