گذشتهی ساده:
slicedشکل سوم:
slicedسومشخص مفرد:
slicesوجه وصفی حال:
slicingشکل جمع:
slicesتکه، قطعه (گوشت و نان)، قاچ (میوه)، ورقه (پنیر)، برش (کیک)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a sandwich made of two slices of bread
ساندویچی که از دو تکه نان درست شده است
a slice of watermelon
یک قاچ هندوانه
a big slice of that cake
برش بزرگی از آن کیک
بخش (از چیزی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a slice of his earnings
بخشی از درآمدهای او
The company decided to give a significant slice of their annual budget to charity.
این شرکت تصمیم گرفت بخش قابل توجهی از بودجهی سالانهی خود را به امور خیریه اختصاص دهد.
The total cost of the project was divided into equal slices.
کل هزینهی پروژه به بخشهای مساوی تقسیم شد.
غذا و آشپزی کفگیر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
The waiter used a slice to serve the appetizers to the guests.
پیشخدمت از کفگیر برای سرو پیشغذا برای مهمانان استفاده کرد.
She used the slice to carefully portion out the cheesecake for each guest.
از کفگیر برای تقسیم کردن چیزکیک برای هر مهمان استفاده کرد.
ورزش ضربهی یکوری (در بیسبال و گلف)
The player's slice was unpredictable, making it difficult for his opponent to return the ball.
ضربهی یکوری این بازیکن پیشبینینشدنی بود و برای حریف او برای برگشت توپ مشکل ایجاد کرد.
The coach emphasized the importance of mastering the slice.
مربی بر اهمیت تسلط بر ضربهی یکوری تأکید کرد.
ورزش ضربهی زیر توپ، اسلایس (در تنیس)
He executed a perfect slice.
ضربهی زیر توپ عالیای را زد.
The slice caught his opponent off guard.
اسلایس حریف او را غافلگیر کرد.
ورزش به زیر ... زدن (توپ) (در تنیس) (بهطوری که هنگام برخورد با زمین زیاد بالا نرود)
He sliced the ball with precision, placing it just beyond his opponent's reach.
با دقت به زیر توپ زد و آن را کمی دورتر از دسترس حریفش قرار داد.
He sliced the ball perfectly.
بهطور عالی به زیر توپ زد.
ورزش یکوری زدن (توپ) (در بیسبال و گلف)
He sliced the ball.
توپ را یکوری زد.
The amateur golfer struggled to avoid slicing his shots.
گلفباز آماتور تلاش کرد تا ضربات خود را یکوری نزند.
برش زدن، بریدن، قاچ کردن، ورقهورقه کردن
He carefully sliced the melon.
با دقت خربزه را قاچ کرد.
She sliced the loaf of bread.
نان را ورقهورقه کرد.
کاردک (برای پخش رنگ یا جوهر)
The artist used a slice to apply thin layers of ink to the paper.
این هنرمند از کاردک برای مالیدن لایههای نازک جوهر روی کاغذ استفاده کرد.
Don't forget to clean your slice after each use.
فراموش نکنید که پس از هر بار استفاده، کاردک خود را تمیز کنید.
کلمه "slice" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متعددی دارد که بسته به زمینه استفاده، میتواند به معانی مختلفی اشاره کند. در اینجا به بررسی معانی، توضیحات و نکات جالب مربوط به این واژه میپردازیم.
معنی لغوی
اصطلاح "slice" به معنای برش یا قطعهای از چیزی است. این واژه معمولاً به عمل تقسیم کردن یک جسم به دو یا چند قسمت اشاره دارد. به عنوان مثال، برش یک کیک به چند قطعه یا برش یک میوه.
کاربرد در آشپزی
در آشپزی، "slice" به معنای برش دادن مواد غذایی است. به عنوان مثال، میتوانید بگویید: "من سیب را به قطعات نازک برش میزنم." در این زمینه، "slice" به تکنیک خاصی اشاره دارد که برای تهیه غذاهای مختلف استفاده میشود.
کاربرد در فناوری اطلاعات
در دنیای فناوری اطلاعات، "slice" به معنای تقسیمبندی دادهها یا منابع است. به عنوان مثال، در برنامهنویسی و مدیریت پایگاههای داده، "slice" میتواند به معنای ایجاد یک زیرمجموعه از دادهها باشد که برای تجزیه و تحلیل یا پردازش بیشتر استفاده میشود.
کاربرد در ورزش
در ورزش، به ویژه در تنیس و گلف، "slice" به نوعی ضربه زدن اشاره دارد که باعث میشود توپ با زاویهای خاص بچرخد و به سمت چپ یا راست منحرف شود. این نوع ضربه معمولاً برای ایجاد دشواری برای حریف استفاده میشود.
نکات جالب
- تاریخچه واژه: واژه "slice" از زبان انگلیسی قدیم به معنای "برش" یا "قسمت" آمده است و در طول زمان به معنایهای مختلفی گسترش یافته است.
- استفاده مجازی: در زبان محاورهای، "slice of life" به معنای یک نمای کلی از زندگی روزمره است و معمولاً در ادبیات و سینما برای توصیف لحظات عادی و واقعی استفاده میشود.
- عناصر فرهنگی: در برخی فرهنگها، برشهای خاصی از غذاها مانند پیتزا یا سوشی به عنوان نمادهایی از مهمانی و دورهمیها شناخته میشوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slice» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slice