آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

    Split

    splɪt splɪt

    گذشته‌ی ساده:

    split

    شکل سوم:

    split

    سوم‌شخص مفرد:

    splits

    وجه وصفی حال:

    splitting

    شکل جمع:

    splits

    معنی split | جمله با split

    verb - transitive B2

    شکافتن، دو نیم کردن، از هم جدا کردن

    A river splits the town in two.

    رودخانه‌ای شهر را به دو بخش تقسیم می‌کند.

    The storm split our sail in the middle.

    توفان بادبان ما را از وسط درید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The company split its stocks two to one.

    شرکت سهام خود را دو به یک تقسیم کرد.

    She split her vote, choosing a democratic senator and a republican governor.

    او رأی خود را تقسیم کرد و یک سناتور دموکرات و فرماندار جمهوری‌خواه انتخاب کرد.

    to split logs for the fireplace

    برای بخاری هیزم شکستن

    a roar that split my ears

    نعره‌ای که (پرده‌ی) گوشم را پاره کرد

    to split the cost

    هزینه را دانگی کردن

    to split the atom

    اتم را شکافتن

    Winners split.

    برندگان (جایزه را) تقسیم می‌کنند.

    verb - intransitive

    جدا شدن، ترک خوردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The young extremists split from the party.

    جوانان افراطی از حزب جدا شدند.

    I want to split now.

    حالا دیگه می‌خوام برم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The wood split when he was driving in the nail.

    وقتی که داشت میخ را می‌کوبید چوب ترک خورد.

    noun

    ترک، انشعاب، شکاف، نفاق، چاک

    I drove the wedge into the split.

    گوه را به داخل شکاف راندم.

    The wood has a split.

    چوب ترک دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the split among the party's various flanks

    چند‌دستگی جناح‌های مختلف حزب

    the split between the U.S. and Western Europe

    دو دستگی میان آمریکا و اروپای غربی

    a banana split

    بستنی و موز قاچ‌شده

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد split

    1. noun opening
      Synonyms:
      gap crack division separation rip tear rupture breach damage slit fissure rift chasm cleft cleavage chink rent slash rime rima rimation
      Antonyms:
      closure closing
    1. noun difference, disunion
      Synonyms:
      division discord disruption dissension breach break rupture fracture rift partition schism break-up estrangement divergence alienation fissure rent
      Antonyms:
      union juncture marriage
    1. verb break up, pull apart
      Synonyms:
      separate divide break part open crack tear cleave sever disjoin disunite disband isolate divorce diverge fork rend rip slit burst snap sunder dichotomize bifurcate dissever rive gape slash hack whack splinter come apart come undone give way part company go separate ways put asunder
      Antonyms:
      join combine pull together
    1. verb divide into parts
      Synonyms:
      divide distribute share allocate allot partition apportion slice halve carve up parcel out mete out divvy divvy up slice up dole slice the pie go fifty-fifty go even-steven
      Antonyms:
      join combine

    Phrasal verbs

    split off

    جدا کردن، از هم پاشاندن، تفکیک شدن، جدا شدن، مستقل شدن

    Idioms

    split hairs

    مته به خشخاش گذاشتن، گیر دادن به جزئیات بی‌اهمیت، بحث بیهوده سر جزئیات کردن

    split one's sides

    از خنده روده بر شدن

    سوال‌های رایج split

    گذشته‌ی ساده split چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده split در زبان انگلیسی split است.

    شکل سوم split چی میشه؟

    شکل سوم split در زبان انگلیسی split است.

    شکل جمع split چی میشه؟

    شکل جمع split در زبان انگلیسی splits است.

    وجه وصفی حال split چی میشه؟

    وجه وصفی حال split در زبان انگلیسی splitting است.

    سوم‌شخص مفرد split چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد split در زبان انگلیسی splits است.

    ارجاع به لغت split

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «split» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/split

    لغات نزدیک split

    • - splinter
    • - splintery
    • - split
    • - split decision
    • - split end
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.