فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Allot

əˈlɑːt əˈlɒt

گذشته‌ی ساده:

allotted

شکل سوم:

allotted

سوم‌شخص مفرد:

allots

وجه وصفی حال:

allotting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

سهم دادن

adverb

تخصیص دادن، معین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

at the end of the allotted span of their lives

در انتهای دوران عمری که قسمت آن‌ها بود

Each speaker was allotted five minutes.

به هر یک از سخنرانان پنج دقیقه وقت داده شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

How will she allot the work to be done?

کارهایی را که باید انجام شود به چه ترتیبی تقسیم خواهد کرد؟

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد allot

  1. verb assign; give portion
    Synonyms:
    assign give share distribute allocate apportion designate appropriate set aside earmark budget mete divvy split up cut dole appoint slice shell out admeasure
    Antonyms:
    keep retain withhold disallow

ارجاع به لغت allot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «allot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allot

لغات نزدیک allot

پیشنهاد بهبود معانی