گذشتهی ساده:
allottedشکل سوم:
allottedسومشخص مفرد:
allotsوجه وصفی حال:
allottingسهم دادن
تخصیص دادن، معین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
at the end of the allotted span of their lives
در انتهای دوران عمری که قسمت آنها بود
Each speaker was allotted five minutes.
به هر یک از سخنرانان پنج دقیقه وقت داده شد.
How will she allot the work to be done?
کارهایی را که باید انجام شود به چه ترتیبی تقسیم خواهد کرد؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «allot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allot