فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Mete

miːt miːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adverb
خط مرزی، کرانه، سنگ مرزی، سرحد، اندازه گرفتن، پیمودن، دادن، سهم دادن، پیمانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to mete out punishment
- تنبیه (کسی را) معلوم کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mete

  1. verb administer, distribute
    Synonyms:
    give share divide deal distribute assign allocate allot portion dispense measure apportion allow parcel ration dole lot admeasure

ارجاع به لغت mete

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mete

لغات نزدیک mete

پیشنهاد بهبود معانی