گذشتهی ساده:
dispensedشکل سوم:
dispensedسومشخص مفرد:
dispensesوجه وصفی حال:
dispensingتوزیع کردن، دادن، پخش کردن
Every Nowruz morning my father dispensed new banknotes to the servants.
هر بامداد نوروز پدرم میان نوکرها پول نو توزیع میکرد.
a machine that dispenses paper napkins
دستگاهی که دستمال کاغذی بیرون میدهد
a philosopher who dispenses pearls of wisdom
(مجازی) فیلسوفی که مرواریدهای عقل و درایت خود را پراکنده میکند
اجرا کردن، انجام دادن، رسیدگی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to dispense the law justly
قانون را با انصاف اجرا کردن
دارو دادن، تجویز کردن، نسخه پیچیدن
This pharmacist has been dispensing medicine for twenty years.
این داروساز بیست سال است که برای مردم نسخه میپیچد.
a dispensing chemist
(انگلیس) کسی که تحت نظارت داروساز یا پزشک دارو میدهد
معاف کردن، بخشیدن، باطل کردن، گذشتن
to dispense a friend from keeping a promise
دوست خود را از اجرای قول خودش معاف کردن
Let us dispense with formalities.
بیایید از تعارف بگذریم.
dispense with (somebody or something)
بدون (کسی یا چیزی) کاری را انجام دادن، (از خیر چیزی) گذشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dispense» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dispense