امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vehicle

ˈviːɪkl ˈviːɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    vehicles
ذخیره در لغات برگزیده

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
وسیله نقلیه، ناقل، حامل، رسانه، برندگر، رسانگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- motorized vehicles
- وسائط نقلیه موتوری
- Airplanes, cars, and bicycles are vehicles of transportation.
- هواپیما و اتومبیل و دوچرخه وسایط نقلیه هستند.
- Music is a universal vehicle of artistic thought.
- موسیقی بیانگر جهانی اندیشه‌های هنری است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vehicle

  1. noun machine used for transportation
    Synonyms:
    agent automobile bicycle boat buggy bus cab car carrier chariot conveyance crate jalopy jeep mechanism motorcycle taxi transport truck van vector wagon wheels
  1. noun means of attaining end
    Synonyms:
    agency agent apparatus channel expedient implement instrument instrumentality intermediary means of expression mechanism medium ministry organ tool vector way ways and means
    Antonyms:
    end goal

لغات هم‌خانواده vehicle

  • noun
    vehicle

ارجاع به لغت vehicle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vehicle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vehicle

لغات نزدیک vehicle

پیشنهاد بهبود معانی