گذشتهی ساده:
channelledشکل سوم:
channelledسومشخص مفرد:
channelsوجه وصفی حال:
channellingشکل جمع:
channelsشبکه، کانال
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
There is a foreign film on Channel Three.
شبکهی سه فیلم خارجی نشان میدهد.
Please switch to the other channel.
لطفاً کانال دیگر را بگیر.
طول موج (رادیو و تلویزیون)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We broadcast on high-frequency channels.
در طول موج با فرکانس بالا برنامه پخش میکنیم.
They broadcast on low-frequency channels.
آنها در طول موج با فرکانس پایین برنامه پخش میکنند.
جغرافیا کانال (نوعی زمینچهر که دربرگیرندهی مسیر و پهنهی آبی نسبتاً کمعمق و باریک است و اغلب به رود و دلتا و تنگه محدود میشود)
The main channels had been closed by enemy submarines.
کانالهای اصلی توسط زیر دریاییهای دشمن مسدود شده بود.
The channel was crowded with various vessels, all trying to reach their destinations.
این کانال مملو از کشتیهای مختلفی بود که همه سعی میکردند به مقصد برسند.
کانال (ناحیهای دریایی که انگلستان را از فرانسه جدا میکند که در انگلستان با عنوان کانال انگلیس (English Channel) و در فرانسه با عنوان کانال مانش (Manche) شناخته میشود)
We took a ferry to cross the Channel from Dover to Calais.
برای عبور از کانال از دوور به کاله سوار کشتی شدیم.
The Channel is a strategic waterway that connects the North Sea with the Atlantic Ocean.
کانال آبراه استراتژیکی است که دریای شمال را به اقیانوس اطلس متصل میکند.
راه، کانال، مسیر (برای برقراری ارتباط با مردم یا انجام کاری)
During the siege of the city, radio was our only channel of communication.
هنگام محاصرهی شهر، رادیو یگانه راه ارتباطی ما بود.
We often use email as a communication channel.
اغلب از ایمیل به عنوان مسیر ارتباطی استفاده میکنیم.
بستر، کانال (برای در دسترس قرار دادن محصول و اطلاعات و غیره)
The company's online store is their main sales channel.
فروشگاه اینترنتی این شرکت بستر اصلی فروش آنهاست.
We need to improve our online sales channel to reach more customers.
برای دستیابی به مشتریان بیشتر باید بستر فروش آنلاین خود را بهبود دهیم.
انگلیسی بریتانیایی سفر مسیر، کانال (در فرودگاه یا بندر) (در آن چمدانهای مسافران بررسی میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی سفر
The customs officer directed the traveler to the inspection channel for further screening.
افسر گمرک مسافر را برای بررسی بیشتر به مسیر بازرسی هدایت کرد.
Passengers were directed to the designated channel for customs inspection.
مسافران برای بازرسی گمرکی به کانال تعیینشده هدایت شدند.
هدایت کردن (چیزی) (به مکان یا موقعیت خاص)
The river channels water through the rocks.
رود آب را از میان صخرهها هدایت میکند.
The new road channels traffic away from the residential area.
جادهی جدید ترافیک را به دور از منطقهی مسکونی هدایت میکند.
تقلید کردن (گویی نتیجهی الهام گرفتن باشد)
She tried to channel her favorite actress while auditioning for the role.
او حین تست بازیگری برای این نقش سعی کرد از بازیگر محبوبش تقلید کند.
My brother can channel our grandfather's sense of humor.
برادر من میتواند حس شوخطبعی پدربزرگ ما را تقلید کند.
صرف کردن (پول و وقت و انرژی و غیره) (در جهت خاص)
The company plans to channel their resources into developing new technology.
این شرکت قصد دارد منابع خود را صرف توسعهی فناوری جدید کند.
I need to channel my energy into studying for this exam.
باید انرژیام را برای مطالعه برای این امتحان صرف کنم.
They decided to channel the country's oil income into industry and agriculture.
آنها تصمیم گرفتند درآمد نفت کشور را صرف صنعت و کشاورزی کنند.
جغرافیا بستر، کانال (که جریان طبیعی آب در آن جاری است)
The ducks were swimming happily in the channel.
اردکها با خوشحالی در بستر شنا میکردند.
We sat by the channel and listened to the soothing sound of running water.
کنار کانال نشستیم و به صدای آرامشبخش آب گوش دادیم.
جغرافیا قسمت عمیق، قسمت گود (دریا و رود و غیره)
The fishermen cast their nets in the channel, hoping for a big catch.
ماهیگیران به امید صید بزرگ تورهای خود را در قسمت عمیق انداختند.
The strong current in the channel made it difficult to steer the boat.
جریان قوی در قسمت گود، هدایت قایق را دشوار میکرد.
کانال (بستری در سرویس اشتراکگذاری یا پخش آنلاین رسانه که ازطریق آن میتوان محتوای رسانهای (مانند ویدئوها) را در دسترس دیگران قرار داد)
I just started a new channel on YouTube.
بهتازگی کانال جدیدی در یوتیوب راهاندازی کردم.
The channel has accumulated thousands of followers.
این کانال هزاران دنبالکننده دارد.
زیستشناسی گذرگاه، مجرا، کانال
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
The protein channel in the cell plays a key role in transporting molecules.
گذرگاه پروتئین در سلول، نقشی کلیدی در انتقال مولکولها دارد.
The potassium ions move through the channel in the cell membrane.
یونهای پتاسیم از طریق مجرا در غشای سلولی حرکت میکنند.
جغرافیا ایجاد کردن (مسیر و غیره) (بیشتر در مورد آب)
The river channeled a new course.
رود مسیر جدیدی ایجاد کرد.
The river channeled its way through the rocky terrain.
رود مسیر خود را از میان زمینهای صخرهای ایجاد کرد.
شیاردار کردن
The carpenter channeled the chair leg.
نجار پایهی صندلی را شیاردار کرد.
She carefully channeled the metal pipe.
او با دقت لولهی فلزی را شیاردار کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «channel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/channel