آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ آذر ۱۴۰۳

    Channel

    ˈtʃænl ˈtʃænl

    گذشته‌ی ساده:

    channelled

    شکل سوم:

    channelled

    سوم‌شخص مفرد:

    channels

    وجه وصفی حال:

    channelling

    شکل جمع:

    channels

    معنی channel | جمله با channel

    noun countable A2

    شبکه، کانال

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    There is a foreign film on Channel Three.

    شبکه‌ی سه فیلم خارجی نشان می‌دهد.

    Please switch to the other channel.

    لطفاً کانال دیگر را بگیر.

    noun countable

    طول موج (رادیو و تلویزیون)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    We broadcast on high-frequency channels.

    در طول موج با فرکانس بالا برنامه پخش می‌کنیم.

    They broadcast on low-frequency channels.

    آن‌ها در طول موج با فرکانس پایین برنامه پخش می‌کنند.

    noun countable

    جغرافیا کانال (نوعی زمین‌چهر که دربرگیرنده‌ی مسیر و پهنه‌ی آبی نسبتاً کم‌عمق و باریک است و اغلب به رود و دلتا و تنگه محدود می‌شود)

    The main channels had been closed by enemy submarines.

    کانال‌های اصلی توسط زیر دریایی‌های دشمن مسدود شده بود.

    The channel was crowded with various vessels, all trying to reach their destinations.

    این کانال مملو از کشتی‌های مختلفی بود که همه سعی می‌کردند به مقصد برسند.

    noun

    کانال (ناحیه‌ای دریایی که انگلستان را از فرانسه جدا می‌کند که در انگلستان با عنوان کانال انگلیس (English Channel) و در فرانسه با عنوان کانال مانش (Manche) شناخته می‌شود)

    channel, کانال (ناحیه‌ای دریایی که انگلستان را از فرانسه جدا می‌کند که در انگلستان با عنوان کانال انگلیس (English Channel) و در فرانسه با عنوان کانال مانش (Manche) شناخته می‌شود)

    We took a ferry to cross the Channel from Dover to Calais.

    برای عبور از کانال از دوور به کاله سوار کشتی شدیم.

    The Channel is a strategic waterway that connects the North Sea with the Atlantic Ocean.

    کانال آبراه استراتژیکی است که دریای شمال را به اقیانوس اطلس متصل می‌کند.

    noun countable C2

    راه، کانال، مسیر (برای برقراری ارتباط با مردم یا انجام کاری)

    During the siege of the city, radio was our only channel of communication.

    هنگام محاصره‌ی شهر، رادیو یگانه راه ارتباطی ما بود.

    We often use email as a communication channel.

    اغلب از ایمیل به عنوان مسیر ارتباطی استفاده می‌کنیم.

    noun countable

    بستر، کانال (برای در دسترس قرار دادن محصول و اطلاعات و غیره)

    The company's online store is their main sales channel.

    فروشگاه اینترنتی این شرکت بستر اصلی فروش آن‌هاست.

    We need to improve our online sales channel to reach more customers.

    برای دستیابی به مشتریان بیشتر باید بستر فروش آنلاین خود را بهبود دهیم.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی سفر مسیر، کانال (در فرودگاه یا بندر) (در آن چمدان‌های مسافران بررسی می‌شود)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

    مشاهده

    The customs officer directed the traveler to the inspection channel for further screening.

    افسر گمرک مسافر را برای بررسی بیشتر به مسیر بازرسی هدایت کرد.

    Passengers were directed to the designated channel for customs inspection.

    مسافران برای بازرسی گمرکی به کانال تعیین‌شده هدایت شدند.

    verb - transitive C2

    هدایت کردن (چیزی) (به مکان یا موقعیت خاص)

    The river channels water through the rocks.

    رود آب را از میان صخره‌ها هدایت می‌کند.

    The new road channels traffic away from the residential area.

    جاده‌ی جدید ترافیک را به دور از منطقه‌ی مسکونی هدایت می‌کند.

    verb - transitive

    تقلید کردن (گویی نتیجه‌ی الهام گرفتن باشد)

    She tried to channel her favorite actress while auditioning for the role.

    او حین تست بازیگری برای این نقش سعی کرد از بازیگر محبوبش تقلید کند.

    My brother can channel our grandfather's sense of humor.

    برادر من می‌تواند حس شوخ‌طبعی پدربزرگ ما را تقلید کند.

    verb - transitive

    صرف کردن (پول و وقت و انرژی و غیره) (در جهت خاص)

    The company plans to channel their resources into developing new technology.

    این شرکت قصد دارد منابع خود را صرف توسعه‌ی فناوری جدید کند.

    I need to channel my energy into studying for this exam.

    باید انرژی‌ام را برای مطالعه برای این امتحان صرف کنم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    They decided to channel the country's oil income into industry and agriculture.

    آن‌ها تصمیم گرفتند درآمد نفت کشور را صرف صنعت و کشاورزی کنند.

    noun countable

    جغرافیا بستر، کانال (که جریان طبیعی آب در آن جاری است)

    The ducks were swimming happily in the channel.

    اردک‌ها با خوشحالی در بستر شنا می‌کردند.

    We sat by the channel and listened to the soothing sound of running water.

    کنار کانال نشستیم و به صدای آرامش‌بخش آب گوش دادیم.

    noun

    جغرافیا قسمت عمیق، قسمت گود (دریا و رود و غیره)

    The fishermen cast their nets in the channel, hoping for a big catch.

    ماهیگیران به امید صید بزرگ تورهای خود را در قسمت عمیق انداختند.

    The strong current in the channel made it difficult to steer the boat.

    جریان قوی در قسمت گود، هدایت قایق را دشوار می‌کرد.

    noun countable

    کانال (بستری در سرویس اشتراک‌گذاری یا پخش آنلاین رسانه که ازطریق آن می‌توان محتوای رسانه‌ای (مانند ویدئوها) را در دسترس دیگران قرار داد)

    I just started a new channel on YouTube.

    به‌تازگی کانال جدیدی در یوتیوب راه‌اندازی کردم.

    The channel has accumulated thousands of followers.

    این کانال هزاران دنبال‌کننده دارد.

    noun countable

    زیست‌شناسی گذرگاه، مجرا، کانال

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    The protein channel in the cell plays a key role in transporting molecules.

    گذرگاه پروتئین در سلول، نقشی کلیدی در انتقال مولکول‌ها دارد.

    The potassium ions move through the channel in the cell membrane.

    یون‌های پتاسیم از طریق مجرا در غشای سلولی حرکت می‌کنند.

    verb - transitive

    جغرافیا ایجاد کردن (مسیر و غیره) (بیشتر در مورد آب)

    The river channeled a new course.

    رود مسیر جدیدی ایجاد کرد.

    The river channeled its way through the rocky terrain.

    رود مسیر خود را از میان زمین‌های صخره‌ای ایجاد کرد.

    verb - transitive

    شیاردار کردن

    The carpenter channeled the chair leg.

    نجار پایه‌ی صندلی را شیاردار کرد.

    She carefully channeled the metal pipe.

    او با دقت لوله‌ی فلزی را شیاردار کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد channel

    1. noun pathway, usually containing water
      Synonyms:
      way passage route canal watercourse pipe avenue conduit duct gutter ditch furrow groove tunnel strait approach means medium vein artery main sewer raceway trough runway pass arroyo canyon gully chase dig slit tube sound tideway chamber carrier fluting gouge aqueduct
    1. noun means
      Synonyms:
      way means instrument medium vehicle avenue route course agency agent organ approach ministry instrumentality instrumentation
    1. verb direct, guide
      Synonyms:
      send conduct convey transport carry route transmit guide direct funnel pipe siphon traject

    سوال‌های رایج channel

    گذشته‌ی ساده channel چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده channel در زبان انگلیسی channelled است.

    شکل سوم channel چی میشه؟

    شکل سوم channel در زبان انگلیسی channelled است.

    شکل جمع channel چی میشه؟

    شکل جمع channel در زبان انگلیسی channels است.

    وجه وصفی حال channel چی میشه؟

    وجه وصفی حال channel در زبان انگلیسی channelling است.

    سوم‌شخص مفرد channel چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد channel در زبان انگلیسی channels است.

    ارجاع به لغت channel

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «channel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/channel

    لغات نزدیک channel

    • - changing
    • - changing room
    • - channel
    • - channel capacit
    • - channel command word
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.