کندن، حفر کردن، گودبرداری کردن، چال کردن
The dog digs the ground and buries the bone.
سگ زمین را میکند و استخوان را خاک میکند.
to dig a hole
گودال کندن
They dug their own graves.
آنان گور خود را کندند.
to dig the foundation of a building
شالوده (پی) ساختمان را کندن
He dug his fingers into the soft earth.
او انگشتان خود را در خاک نرم فرو برد.
You should first dig the garden over.
شما باید اول خاک باغ را بیل بزنید.
کاوش کردن، کاویدن، کشف کردن، از زیر خاک درآوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to dig potatoes
سیبزمینی را از زیر خاک درآوردن
They dug his body out of the snow.
جسد او را از زیر برف درآوردند.
to dig out the truth
حقیقت را کشف کردن
They dig for buried gold.
آنها برای یافتن طلای دفنشده کند و کاو میکنند.
You must dig up more information.
باید اطلاعات بیشتری به دست بیاورید.
فهمیدن، توافق داشتن، متوجه شدن
Do you dig my meaning?
مقصودم را میفهمی؟
دوست داشتن
I really dig chocolate.
من واقعاً از شکلات خوشم میآید.
نگاه کردن
Dig that redheaded girl!
آن دختر موسرخ را بپا!
سخت کار یا مطالعه کردن
He is digging away at geometry problems.
او دارد سخت روی مسائل هندسه کار میکند.
از راه کندن راه باز کردن، رد شدن
They dug a tunnel under the house of parliament and were going to blow it up.
آنها زیر ساختمان پارلمان نقب زدند و میخواستند آن را منفجر کنند.
حفر، کاوش
The digging of the canal took three years.
حفر آبراه سه سال طول کشید.
They gave the wheat field a quick dig.
آنان در مزرعهی گندمکندهکاری سریعی کردند.
He has just returned from a dig in Takhte Jamshid.
به تازگی از حفاری تخت جمشید برگشته است.
کنایه، گوشه و کنایه
I resented his digs against my father.
از کنایههای او علیه پدرم خیلی بدم آمد.
1- (با کندن) نفوذ کردن در، کندن و وارد شدن 2- (عامیانه) سخت کار کردن، کوشیدن، جان کندن
dig something into something (dig something in)
کندن و با خاک آمیختن
(خاک) کندن و زیر و رو کردن، کند و کاو کردن، شخم زدن، بیل زدن
سرسختی کردن، سرفرود نیاوردن، پافشاری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dig» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dig