با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Go Into

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    دارا بودن، دربرداشتن، شامل بودن
  • phrasal verb
    (کار یا رشته تحصیلی) وارد شدن
  • phrasal verb
    بررسی کردن، تحقیق کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد go into

  1. phrasal verb take an interest in; participate
    Synonyms: be absorbed in, begin, develop, engage in, enter, get involved with, take on, take up, take upon oneself, undertake
    Antonyms: ignore
  2. phrasal verb investigate
    Synonyms: analyze, consider, delve into, dig, dig into, discuss, examine, explore, inquire, look into, probe, prospect, pursue, review, scrutinize, sift, study

ارجاع به لغت go into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «go into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/go-into

لغات نزدیک go into

پیشنهاد بهبود معانی