آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Study

    ˈstʌdi ˈstʌdi

    گذشته‌ی ساده:

    studied

    شکل سوم:

    studied

    سوم‌شخص مفرد:

    studies

    وجه وصفی حال:

    studying

    شکل جمع:

    studies

    معنی study | جمله با study

    noun countable A1

    مطالعه، بررسی، تحصیل، درس، یادگیری، پژوهش

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    That subject is still under study.

    آن موضوع هنوز تحت مطالعه است.

    studying the recent advances in astronomy

    بررسی پیشرفت‌های اخیر نجوم

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    scientific studies

    پژوهش‌های علمی

    He left his studies and became a sailor.

    تحصیلات خود را رها کرد و ملوان شد.

    the study of foreign languages

    یادگیری زبان‌های خارجی

    a careful study of the causes of cancer

    بررسی دقیق علل سرطان

    noun countable

    اتاق مطالعه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    John's study is next to the dining room.

    اتاق مطالعه‌ی جان در کنار اتاق ناهار‌خوری است.

    noun countable

    رشته‌ی تحصیلی

    graduate studies

    رشته‌های فوق‌لیسانس

    What are your favorite studies?

    رشته‌های تحصیلی مورد‌علاقه‌ی شما کدام‌اند؟

    verb - transitive verb - intransitive

    تحصیل کردن، مطالعه کردن، درس خواندن، بررسی کردن

    We are studying the plays of Shakespeare.

    ما داریم نمایشنامه‌های شکسپیر را مطالعه می‌کنیم.

    Pari studied in England.

    پری در انگلیس تحصیل کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Jahangir studied medicine for seven years.

    جهانگیر هفت سال پزشکی خواند.

    He wants to study mathematics at our university.

    او می‌خواهد در دانشگاه ما ریاضیات بخواند.

    We must study the consequences of this event.

    ما باید پیامدهای این رویداد را مورد مطالعه قرار بدهیم.

    verb - intransitive

    قصد کردن، اندیشه کردن، تفکر کردن، تدبیر کردن، در صدد بودن، تعمق کردن

    I am studying on whether I should sell my house.

    دارم فکر می‌کنم که آیا خانه‌ی خود را بفروشم یا نه.

    verb - intransitive

    تلاش کردن، کوشیدن، سعی کردن

    She studied to appear calm.

    سعی کرد آرام به‌ نظر بیاید.

    verb - transitive

    طرح‌ریزی کردن، رسم کردن، کشیدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد study

    1. noun learning, analysis
      Synonyms:
      reading research consideration attention application analysis investigation examination reasoning reflection thought abstraction comparison review scrutiny weighing deliberation pondering contemplation meditation musing reverie rumination cogitation inquiry debate lesson course class subject survey exercise schoolwork academic work memorizing cramming questioning trance muse analyzing
    1. verb contemplate, learn
      Synonyms:
      think consider examine learn read go over weigh meditate ponder inquire reflect refresh tutor coach grind cram dig plug polish up mind peruse lucubrate bone up think over think out mull over dive into bury oneself in apply oneself learn the ropes crack the books burn midnight oil pore over read up cogitate excogitate perpend
      Antonyms:
      ignore forget neglect
    1. verb examine, analyze
      Synonyms:
      investigate check inspect analyze research view survey scrutinize look into read figure compare sort out deliberate peruse check out check over case canvass keep tabs scope check up give the eagle eye brainstorm

    Phrasal verbs

    study up on

    (امریکا - عامیانه) دقیقاً مورد مطالعه یا بررسی قرار دادن

    لغات هم‌خانواده study

    noun
    student, study, studiousness
    adjective
    studious, studied
    verb - transitive
    study
    adverb
    studiously

    سوال‌های رایج study

    گذشته‌ی ساده study چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده study در زبان انگلیسی studied است.

    شکل سوم study چی میشه؟

    شکل سوم study در زبان انگلیسی studied است.

    شکل جمع study چی میشه؟

    شکل جمع study در زبان انگلیسی studies است.

    وجه وصفی حال study چی میشه؟

    وجه وصفی حال study در زبان انگلیسی studying است.

    سوم‌شخص مفرد study چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد study در زبان انگلیسی studies است.

    ارجاع به لغت study

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «study» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/study

    لغات نزدیک study

    • - studiously
    • - studiousness
    • - study
    • - study (or test) in the field
    • - study a subject
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.