با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Meditation

ˌmedɪˈteɪʃn ˌmedɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    meditations

معنی و نمونه‌جمله

  • noun uncountable C1
    مراقبه، عبادت، تفکر، اندیشه، تعمق
    • - Indian gurus devoted several days to meditation.
    • - مرتاضان هندی چندین روز را صرف مراقبه می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد meditation

  1. noun contemplation
    Synonyms: concentration, deep thought, introspection, pondering, quiet time, reflection, rumination, self-examination

ارجاع به لغت meditation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «meditation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/meditation

لغات نزدیک meditation

پیشنهاد بهبود معانی