Rumination

ˌruːməˈneɪʃn̩ ˌruːmɪˈneɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
نشخوار ذهنی، نشخوار فکری، ژرف‌اندیشی، تعمق، تفکر بیش از اندازه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- His rumination over past mistakes helped him grow.
- ژرف‌اندیشی او در مورد اشتباهات گذشته به رشد او کمک کرد.
- After hours of rumination, he finally made his decision.
- بعداز ساعت‌ها نشخوار فکری، بالاخره تصمیمش را گرفت.
noun uncountable
نشخوار
- The cow's rumination allows it to extract more nutrients from its food.
- نشخوار گاو به آن این امکان را می‌داد تا مواد مغذی بیشتری را از غذای خود تامین کند.
- The process of rumination helps the animal break down tough plant fibers.
- فرآیند نشخوار به حیوان کمک می‌کند تا الیاف گیاهی سخت را تجزیه کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rumination

  1. noun The act or process of thinking
    Synonyms: contemplation, reflection, brainwork, cerebration, cogitation, musing, deliberation, excogitation, meditation, speculation, thought, reflexion, thoughtfulness

ارجاع به لغت rumination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rumination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rumination

لغات نزدیک rumination

پیشنهاد بهبود معانی