Cogitation

ˌkɑːdʒəˈteɪʃn̩ ˌkɒdʒɪˈteɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    اندیشه و تفکر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cogitation

  1. noun deep thought
    Synonyms: brainwork, cerebration, consideration, contemplation, deliberation, meditation, reflection, rumination, speculation
    Antonyms: ignorance

ارجاع به لغت cogitation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cogitation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cogitation

لغات نزدیک cogitation

پیشنهاد بهبود معانی