Ignorance

ˈɪɡnərəns ˈɪɡnərəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ignorances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
نادانی، جهل، بی‌خبری، ناشناسی، جهالت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the period of ignorance amongst the Arabs
- دوران جهالت اعراب
- Ignorance leads to prejudice.
- نادانی منجر به پیش‌داوری می‌شود.
- his ignorance of his father's death
- بی‌خبری او از مرگ پدرش
- to keep in ignorance of
- بی‌خبر نگه‌داشتن از
- Ignorance of the law does not exempt one from obeying it.
- بی‌اطلاعی از قانون فرد را از اطاعت آن مستثنی نمی‌کند.
- ... shall remain in absolute ignorance for ever
- ... در جهل مرکب ابدالدهر بماند
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ignorance

  1. noun unintelligence, inexperience
    Synonyms: benightedness, bewilderment, blindness, callowness, crudeness, darkness, denseness, disregard, dumbness, empty-headedness, fog, half-knowledge, illiteracy, incapacity, incomprehension, innocence, inscience, insensitivity, lack of education, mental incapacity, naiveté, nescience, oblivion, obtuseness, philistinism, rawness, sciolism, shallowness, simplicity, unawareness, unconsciousness, uncouthness, unenlightenment, unfamiliarity, unscholarliness, vagueness
    Antonyms: competence, cultivation, education, experience, intelligence, knowledge, literacy, talent, wisdom

Idioms

لغات هم‌خانواده ignorance

ارجاع به لغت ignorance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ignorance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ignorance

لغات نزدیک ignorance

پیشنهاد بهبود معانی